تأسیس حکومت صفویه و برخی اقدامات آن مانند اعلام تشیع اثناعشری به عنوان آیین رسمی ایران و رویارویی با حکام سنیمذهب همسایه، شماری از فقها و علمای شیعه امامیه را بر آن داشت که به تفکر و بحث درباره مشروعیتِ سیاسیِ این حکومت و جوازِ همکاری یا عدم همراهی با آن بپردازند. در دوران صفویه، پارهای همکاری و همگرایی متقابل بین نهاد سیاست با نهاد مذهب شکل گرفت و بعضی مجتهدان به مناصب و مشاغلی چون تولیت امور شرعی و منصب صدر ـ یعنی بالاترین مقام دینی و قضایی ـ منصوب شدند. با نگاه به این قبیل موضوعات و نیز روند شکلگیری و تثبیت سلسله صفوی و جریانهای مؤثر در آن، درباره چرایی «توجه سلاطین صفوی به علمای شیعه و تلاش برای جلب همراهی و همکاری علما»، «دلایل استقبال برخی علمای شیعه از دعوت سلاطین صفوی برای همکاری» و «دستاوردهای همکاری و همگرایی متقابل دو نهاد سیاست و مذهب در عصر صفوی» پرسشهایی مطرح میشود. این پژوهش، بر آن است که به روش تحقیق تاریخی و شیوه توصیفی ـ تحلیلی متکی بر منابع دست اول و تحقیقات معتبر، چگونگی رابطه علمای شیعه با حکام صفوی، دلایل همگرایی متقابل دو نهاد سیاست و مذهب در عصر صفوی و دستاوردهای مترتب بر آن را بررسی کند. به نظر میرسد، عواملی چون صرافت سیاسی شاهان صفوی برای کسب مشروعیت و تثبیت حکومت، اقتضائات ناشی از گسترش قلمرو حکومت و ضرورت توجه به علایق گروههای متنفذ، بهویژه علما، نیاز متقابل دو نهاد سیاست و مذهب به یکدیگر با توجه به اقتضائات زمانه و شرایط سیاسی منطقه، در فراز و فرود همگرایی متقابل برخی علمای شیعه با حکام صفوی مؤثر بوده است
هدف از پژوهش حاضر بررسی عوامل موثر بر شکلگیری تسنن دوازده امامی در قرن نهم هجری و تاثیرات متقابل آن در برابر تشیع میباشد. تلاش نگارندگان بر آن است تا به این پرسش جواب داده شود که چه عواملی در شکل-گیری اولیه و توسعه تسنن دوازده امامی در این قرن موثر بوده است؟ و تسنن دوازده امامی و تشیع چه تاثیرات متقابلی بر یکدیگر داشتهاند؟ یافتههای این پژوهش که به صورت توصیفی- تحلیلی صورتگرفته، حاکی از این است که برچیدهشدن حلافت عباسی به عنوان قدرتمندترین نهاد دینی اهل تسنن، سبب شد تاسایر گروههای مذهبی بویژه شیعیان مجال فعالیت در فضای خاص سیاسی آن دوران را یافته و به تدریج بر تعداد پیروانشان افزودهشود. در کنار این امر فراگیرشدن نهضتهای صوفی درایران با توجه به تسامح مذهبی تیموریان، نوعی خاص از تفکر جدید را وجود آورد که سعی داشت تا ضمن پایبندی به اصول مذهب تسنن، توجه ویژهای به امامان شیعه (ع) داشته و روند متعادلی در همزیستی تسنن و تشیع در ایران بوجودآورد که تحت عنوان تسنن دوازده امامی شناخته میشود. در این بین تصوف به عنوان حلقه واسط جریانی شد که حاصل آن گذر مذهبی ایران از تسنن محض به تشیع در حدفاصل قرون هفتم تا نهم هجری بود.
«علم امام» از مسائلي است که همواره اذهان علما و متفکران شيعي و حتي بسياري از پيروان ائمه عليهم السلام را به خود مشغول کرده است. بدين روي، سبب ايجاد پرسش هايي از ائمه اطهار عليهم السلام در اين باره شده است. با توجه به پرسش هاي متعددي که در اين زمينه مطرح است، اين نوشتار تنها از يک منظر به اين مساله مي پردازد که آن، علم امام از منظر علماي شيعه است، به اين که شعاع اين علم چه مقدار است و تا کجا امتداد و وسعت دارد. با وجود وحدت نظر انديشمندان شيعي در برخي حوزه هاي بحث علم امام، در بعضي موارد از جمله پرسش مزبور، پاسخ هاي واحدي دريافت نمي شود و به طور کلي، همه نظريه ها را مي توان در سه ديدگاه تقسيم کرد: رويکرد ترديد و سکوت، رويکرد محدوديت علم امام، رويکرد احاطه علمي کامل امام به همه چيز.
کی از گروه های سادات مشهور در تاریخ اسلام، سادات حضرمی هستند که منتسب به ناحیه حضرموت یمن در شبه جزیره عربستان می باشند. این سادات، متشکل از خاندان های بزرگ و معروفی چون باعلوی، بافقیه، بلفقیه، سقاف و باطاها هستند. آنان که اغلب جزو طبقات علما، تجار و صوفیان بودند، برای مدت ها در تریم از شهرهای مهم حضرموت زندگی می کردند. از اواخر قرن ششم هجری، شماری از این سادات به مناطق مختلف شبه قاره هند و جنوب شرق آسیا مهاجرت کردند. این خاندان شافعی مذهب، همواره می کوشیدند اسلام و به ویژه مذهب خویش را در آن مناطق تبلیغ و ترویج کنند. بعضی از سلاطین و حکام مسلمان این نواحی نیز، از این گروه از سادات استقبال کرده و برخی مناصب مهم سیاسی و نظامی را دراختیار آنان گذاشتند. همچنین سادات حضرمی در دیگر عرصه ها، چون تصوف و حوزه های علمی و فرهنگی نیز تلاش کرده اند. آنها افزون بر تاسیس طریقت های صوفیانه، کتاب هایی در حوزه هایی مانند فرهنگ نویسی، تراجم نویسی و پزشکی به زبان های مختلف مانند عربی و اردو تالیف کرده اند. این مقاله، با روش توصیفی و تحلیلی، درصدد پاسخ به این پرسش است که سادات حضرمی به چه مناطق شبه قاره هند و جنوب شرق آسیا مهاجرت کرده و چه نقشی در حوزه های دینی، سیاسی، علمی و فرهنگی این مناطق داشته اند؟
در قرون گذشته، شماری از شخصیت ها و برخی خاندان های ایرانی بنا به دلایلی از ایران به شبه قاره هند مهاجرت کرده و نقش به سزایی در امور بعضی حکومت های آن سرزمین ایفا نمودند. یکی از این خاندان ها، سادات بیهقی بودند که اوایل قرن نهم هجری قمری وارد کشمیر شدند و از رهگذر حضور در رقابت ها و منازعات سیاسی- مذهبی این سرزمین و برقراری ارتباط و پیوند نزدیک با حکام کشمیر، برای مدتی به عرصه قدرت و حکومت کشمیر راه یافته و از نفوذ سیاسی و موقعیت اجتماعی مناسب برخوردار شدند. چرایی مهاجرت این خاندان و چگونگی ورود آنها به صحنه سیاسی کشمیر و نیز فراز و فرود موقعیت و نقش سادات بیهقی در حیات سیاسی کشمیر و عوامل موثر در این موضوع، از سوالات مهمی است که این مقاله به روش تحقیق تاریخی و با شیوه توصیفی– تحلیلی مبتنی بر منابع و مآخذ کتابخانه ای درصدد پاسخ به آنهاست. سادات بیهقی از طریق وصلت با خانواده حکام کشمیر و پذیرش هزینه های حضور در منازعه و رقابت با مدعیان سیاسی و رقیبان مذهبی، از جایگاه مهاجران و مهمانان به جایگاه شریکان و وارثان حکام کشمیر تغییر موقعیت داده و طی قرون نهم و دهم قمری، نقش مهمی در تاریخ سیاسی این سرزمین ایفا نمودند.