ابن ابي جمهور احسايي از علماي متضلع شيعي است كه تا اوايل تشكيل دولت صفوي در ايران، در قيد حيات بوده است. او را از اين حيث كه هم در قالب و روش و هم در تلقي كلامي، تحولي بنيادي در كلام شيعه پديد آورد، مي توان موسس خواند و از آن جا كه اين تحول با تكيه بر حكمت اشراق و به مدد آن محقق مي شود و صبغه آن را مي گيرد، وي را بايد «موسس كلام شيعي اشراقي» دانست. مقاله نشان مي دهد كه تحول مذكور، از حيث قالب، اساساً از طريق «روش جمع و تطبيق» صورت مي گيرد و از حيث تلقي، با تغيير خويشكاري، سطح وجودي و سطح خطاب علم كلام محقق مي شود و در نتيجه آن، ديدگاه هاي متعارف كلامي در خصوص توحيد، نبوت، امامت و معاد، بر اساس مضامين بلند و معاني عميق اعتقادات شيعي ارتقا مي يابد.
واقعیت تاریخی جابر بن حیان که در بسیاری از آثار منسوب به او خود را شاگرد امام صادق(ع) خوانده و اشارههای متعددی به آن امام کرده، از سوی پاول کراوس، بزرگترین محقق در زمینة کیمیای جابری، به طور کامل زیر سؤال رفته و تناقضهای عدیدة موجود در این اشارهها و شواهد با استناد به «مجموعة جابری» استخراج و مطرح گردیده است. این مقاله بر آن است تا با تحلیلی تاریخی و محتوایی به توضیح و تبیین چهار نوع از این شواهد و اشارات جابر به امام(ع) بپردازد و نظرهای پاول کراوس را در مورد یک مسئله مهم در تاریخ علم، یعنی مسئله جابری نقد و ارزیابی نماید؛ خاصه آنکه شمار قابل توجهی از مخطوطات منسوب به جابر هنوز منتشر نشده و به دست محققان نرسیده است و از این رو، باب گفتوگو دربارة این مسئله همچنان گشوده و جای نظرها و پاسخهای تازه در این باره خالی است. امید میرود که این مقاله پاسخی به این مسئله باشد.