واقعیت تاریخی جابر بن حیان که در بسیاری از آثار منسوب به او خود را شاگرد امام صادق(ع) خوانده و اشارههای متعددی به آن امام کرده، از سوی پاول کراوس، بزرگترین محقق در زمینة کیمیای جابری، به طور کامل زیر سؤال رفته و تناقضهای عدیدة موجود در این اشارهها و شواهد با استناد به «مجموعة جابری» استخراج و مطرح گردیده است. این مقاله بر آن است تا با تحلیلی تاریخی و محتوایی به توضیح و تبیین چهار نوع از این شواهد و اشارات جابر به امام(ع) بپردازد و نظرهای پاول کراوس را در مورد یک مسئله مهم در تاریخ علم، یعنی مسئله جابری نقد و ارزیابی نماید؛ خاصه آنکه شمار قابل توجهی از مخطوطات منسوب به جابر هنوز منتشر نشده و به دست محققان نرسیده است و از این رو، باب گفتوگو دربارة این مسئله همچنان گشوده و جای نظرها و پاسخهای تازه در این باره خالی است. امید میرود که این مقاله پاسخی به این مسئله باشد.
این مقاله در صدد نقد نظریه بوکلی درباره روایات دیدارهای امام صادق(ع) با منصور عباسی است. آقای بوکلی، نویسنده مقاله « ریخت شناسی و مفاد بعضی از روایات شیعه امامی » ، بخشی از روایات مربوط به مواجهه امام صادق(ع) و منصور عباسی را که غالبا مربوط به احضار امام به دربار منصور است مورد بررسی قرار داده است. بررسی او تنها مبتنی بر ساختار روایات است. نویسنده تلاش کرده است با این روش به منشا جعل این روایات دست یابد و دیدگاه شیعه امامی درباره ارتباط بین مذهب و قدرت سیاسی را نشان دهد. در مقاله پیش رو ضمن بررسی این روایات، روش آقای بوکلی و دستاوردهای او بررسی شده و نشان داده شده است که روش مبتنی بر ساختار تنها، فاقد کارآیی لازم است و به ویژه برای دستیابی به منشأ جعل یک روایت، شناخت راویان آن ضروری است. در این میان از پدیدههایی چون «تقطیع» و «نقل به معنا» در حدیث، در بررسی ساختار این روایات نباید غفلت نمود. از نظر مفهومی، این گروه از روایات به تنهایی برای بیان دیدگاه سیاسی شیعه کافی نیست.
تعداد 58 نامه از امام صادق (ع) در منابع شناسایی شده که از جمله آنها نامه بلند آن حضرت به نجاشی، کارگزار منصور عباسی (متوفای 158 ه.ق.) بر اهواز، است. این نامه، که در رده متنهای سیاستنامه دستهبندی میشود، درباره چگونگی تعامل حاکم با رعیت است و میتواند الگویی در تنظیم روابط حاکمان با زیردستان باشد. نوشته حاضر در صدد است این نامه را از لحاظ منبع و متن بررسی و تحلیل کند. متن کامل این رساله بار نخست در کتاب الاربعون حدیثا فی حقوق الاخوان، نوشته ابنزهره حلبی (متوفای 634 ه.ق.) از دانشمندان قرن هفتم درج شد و پس از آن به منابع دیگر، بهویژه منابع عصر صفوی، راه یافت و با عنوان رسالة الاهوازیة نامبردار شد. از نظر محتوا، متن نامه دارای دو بخش مجزا از یکدیگر با دو گفتمان متفاوت است که در یکی بر حقوق مردم و در دیگری بر حقوق مؤمن تأکید میشود. دستاورد پژوهش آن است که با عنایت به بیتوجهی متون کهن به این نامه و نقل آن در منبعی متأخر و نیز دوگانگی گفتمان متن نامه، بخشی از آن غیراصیل و ملحق به نامه اصلی است، بهویژه بندی از رساله که خوزیان را سرزنش میکند ناظر به رقابت گروههای فعال جامعه در قرن دوم افزوده شده است.
ابن ابي جمهور احسايي از علماي متضلع شيعي است كه تا اوايل تشكيل دولت صفوي در ايران، در قيد حيات بوده است. او را از اين حيث كه هم در قالب و روش و هم در تلقي كلامي، تحولي بنيادي در كلام شيعه پديد آورد، مي توان موسس خواند و از آن جا كه اين تحول با تكيه بر حكمت اشراق و به مدد آن محقق مي شود و صبغه آن را مي گيرد، وي را بايد «موسس كلام شيعي اشراقي» دانست. مقاله نشان مي دهد كه تحول مذكور، از حيث قالب، اساساً از طريق «روش جمع و تطبيق» صورت مي گيرد و از حيث تلقي، با تغيير خويشكاري، سطح وجودي و سطح خطاب علم كلام محقق مي شود و در نتيجه آن، ديدگاه هاي متعارف كلامي در خصوص توحيد، نبوت، امامت و معاد، بر اساس مضامين بلند و معاني عميق اعتقادات شيعي ارتقا مي يابد.