با وجود آنکه مخالفت با فلسفه سابقه بسیار کهنه ای در تشیع دارد و عالمان شیعی بسیاری را می شناسیم که با فلسفه و حتی دانش کلام مخالف بوده اند و یکسره به اخباری گری به معنای عام آن دعوت می کرده اند و از دیگر سو با وجود آنکه در تاریخ تشیع کسانی بوده اند که در صدد معرفی مکتبی که آن را مکتب مستقل معارفی اهل بیت از سایر مکاتب و دستگاه های فلسفی و نظری در گستره مذاهب اسلامی می خوانده اند بوده اند اما بی تردید آنچه تحت عنوان مکتب معارفی مشهد در این چارچوب سخن می گوید امر بی سابقه ای است. در این میان عده ای هم همینک مایه هایی از آن را با پاره هایی از تفکرات سید احمد فردید و مکتب ضد تمدن جدید او از یک سو و همچنین مایه هایی از تفکرات آخر الزمانی اندیشی برگرفته از ادبیات ملاحم و فتن و رجعت و عصر ظهور به هم می آمیزند و از آن معجونی در جهت معرفی فرهنگ و اندیشه آنچه آن را تمدن عصر ظهور و یا تمدن الهی در برابر تمدن بشری می خوانند بر می سازند؛ چیزی که یکسره با سنت و فرهنگ تمدنی تشیع در طول تاریخ آن بیگانه است.
در کتاب مسأله قیاس: تحلیل کاربرد قیاس در اصول و فروع دین که به تازگى منتشر شده است, سه ادعاى اساسى مطرح گشته است: نخست آنکه تمثیل یا قیاس فقهى ماهیتاً با قیاس منطقى یکى است; دوم آنکه مرحوم آیت اللّه میرزاى اصفهانى, در یکى شمردن این دو قیاس در آثارش برحق بوده است; سوم آنکه انتقادات مخالفان ایشان درباره این فهم و درک از قیاس, نادرست است. هدف این نوشتار, تنها بررسى ادعاى نخست است و در صورت موفقیت در آن, تکلیف دو مدعاى دیگر روشن خواهد شد.
شیعیان از دیرباز در بومهای مختلف جهان اسلام زندگی میکرده، و حلقههای درس و بحث علمی هم داشتهاند. گاه این حلقههای درس در امتداد زمان توسعه مییافته، و به پایگیری زنجیرههای استاد و شاگردی میانجامیده، و تعالیمی را پدید میآورده که نسل اندر نسل منتقل میشده است. بدین سان، حوزههایی علمی پدید میآمده که گاه مدتی طولانی استمرار داشته، و مکاتبی متمایز و شاخص را در خود جای میداده است؛ مکاتبی که بسیارشان هم اکنون کمتر شناخته شدهاند. برخی از این حوزههای علمی مشهور، و بر جریانهای فرهنگی جهان تشیع بسی اثرگذار بودهاند؛ آن سان که در بارۀ کوفه و قم چنین میتوان گفت. به نظر میرسد جایگاه برجستۀ این قبیل حوزهها سبب شده است عالمان نسلهای بعد و نیز، محققان معاصر در تحلیلهای خویش از تاریخ علوم و معارف شیعی، کمتر به حوزههای دیگر توجه کنند و کارکرد آنها را بجویند. بناست که در این مطالعه، با مروری بر مهمترین بومهای شیعهنشین در جهان اسلام، حوزههای فرعی و کم شناختۀ فرهنگ شیعی، گرایشهای فکری غالب در هر یک، و شخصیتهای اثرگذار در هر بوم را بازشناسیم. این کوشش، مدخلی خواهد بود برای شناخت مکاتب فکری کم شناختۀ شیعی، امتداد تاریخی هر یک، و البته آموزههای متمایزی که هر یک داشتهاند.