پژوهش حاضر، این مسأله را بررسی میکند که تفسیر ماکس وبر از اسلام، با حکم ویژه او درباره پروتستانتیسم ارتباط بسیار ضعیفی دارد. بر این اساس، پرسش علمی پژوهش حاضر این است که «اخلاق اقتصادی موجود در پروتستانتیسم (در چارچوب نظریه اخلاق پروتستانی وبر) تا چه اندازه با اخلاق اقتصادی مذهب شیعه قابل مقایسه است؟» از این جهت، روش پژوهش از نوع مقایسهای بوده که دنبال یافتن وجوه تفاوت و تشابه این مذاهب در مقوله اخلاق اقتصادی است. بر این اساس، هفت شاخص از تز اخلاق پروتستانی وبر استخراج گردیده و بهعنوان مبنای مقایسه اخلاق اقتصادی از آن استفاده شده است. یافتههای این پژوهش، نشان میدهد که اخلاق اقتصادی در پروتستانتیسم و تشیع بر مبنای نظریه ماکس وبر، فاقد انطباقند.
یکی از دورههای مهم و حساس تاریخ شیعه، عصر سلجوقی است که بهسبب تغییر حاکمیت و جایگزین شدن دولت سنیمذهب به جای دولت شیعی آلبویه، وضعیت شیعیان دگرگون شد. تصور میشود با روی کار آمدن سلجوقیان ـ که پایبندی عمیقی به مذهب اهلسنت و خلافت عباسی داشتند ـ میبایست عرصه برای فعالیت شیعیان تنگ و آنان به حاشیه رانده شده باشند؛ اما برخلاف این تصور، در عصر سلجوقی بخصوص در نیمة دوم آن، مراکز شیعهنشین توسعه یافتند و نهادهای علمی و آموزشی و بهتبع آنها فعالیتهای علمی و پژوهشی، نهتنها دچار خلل و نقص نشدند، بلکه با عملکردی چشمگیر به کار خود ادامه دادند. در این مقاله به این مسئله پرداخته میشود که علل حفظ و تداوم تشیع و فعالیتهای آن در این دوره چه بوده است؟ به نظر میرسد که عوامل اصلی در تداوم تشیع، اهتمام به توسعة علمی و آموزشی، پایبندی به اصول، توام با رعایت اعتدال و تقیه، و حضور در مناصب اجرایی و سیاسی بوده است که در نتیجه با از میان رفتن دولت مقتدر شیعهمذهب آلبویه، خللی در جامعۀ شیعه و رهبری علمی آن پدید نیامده است.