مقالۀ حاضر در صدد بررسی چگونگی شکلگیری جنبش هرمنوتیکی در دوران عباسیان و روشها، انگیزهها و زمینههای پیدایش آن و نیز شیوۀ مقابلۀ امام عسکری(ع) با این جریان است. هدف از این مطالعه، شناخت عملکرد سیستم حاکم عباسیان و روشهای هرمنوتیکی و رفتارهای اجتماعی جوامع کلامی و مسئولان وقت و کشف منشور اقدامات و رفتارها و مبانی فکری امام و امت در تقابل با این جنبش است. با رویکارآمدن عباسیان، نهضت بزرگی در دنیای اسلام، جهت ترجمۀ آثار یونانی و فلسفی به راه افتاد. در ازای آن، جریانهای کلامی ازجمله معتزله تقویت شدند. در دل این ماجرا، به کمک مترجمان بیگانه _ خصوصا مسیحیان_ جنبشی هرمنوتیکی و تاویلگرا شکل گرفت و رویکرد همۀ مکاتب فکری، حتی اهل حدیث، سنتگرایان، مخالفان معتزله، فلاسفه و جریانهای وابسته به کلام عقلی نیز به تاویلگرا گرایش یافت. در این دوره، فرهنگ شفاهی امویان به فرهنگ مکتوب عباسیان تبدیل شد و این مهم، برنامۀ جامع حاکمیت عباسی برای تحریف معنوی دین و طردنمودن امامان شیعه(ع) و جانشینان حقیقی پیامبر خدا(ص) در جامعه بود. لازم به ذکر است که هرچه به سوی آینده پیش می رویم، موج فکری_ فرهنگی ائمۀ شیعه(ع)و اصحاب ایشان نیز گستردهتر میشود. امام عسکری(ع) در مقابل این جریان و توطئۀ دشمنان، انقلاب فرهنگی مکتوبی به راه انداخت که در تاریخ 250 سالۀ امامان شیعه بینظیر بود و با جنبش هرمنوتیک فلسفی، مقابلۀ جدی نمود.
دوره فاطمیان از دورههای برجسته تاریخ اسلام است که با توجه به گستره زمانی و وسعت قلمرو حکومتی سزاوار تحقیقات جدی و جدید است. حکومت دویستسالهشان بر مصر و تأثیرگذاریشان بر تمدن اسلامی به خودی خود کافی است که آنها را شایسته چنین امعان نظری کند. تحقیق حاضر با هدف شناخت اقدامات عملی فاطمیان مصر در راستای کمک به ایجاد تمدن اسلامی انجام شده است. بدین منظور اقدامات عملی خلفای فاطمی، که از مظاهر تمدنساز محسوب میشود، نظیر مناسبات ایشان با قدرتهای همجوار، ساخت و ایجاد مراکز علمی و کتابخانهها، تشکیل کرسیهای علمی در قالب دارالحکمهها و دارالعلمها و فعالیتهای دیگر نظیر ترجمه و تألیف کتب بررسی شده است. پژوهش حاضر به روش توصیفیتحلیلی با استناد به منابع تاریخی و دست اول بر این نکته نیز تأکید میکند که فاطمیان در دوره حکومت بر مصر توانستند به دلیل اقتضائات سیاسیاجتماعی در جهت آرمانهای آزادیخواهانهشان و در راستای کمک به تمدنسازی مسلمانان سیاست تسامحگرایانهای را در پیش بگیرند. اتخاذ این رویکرد و سیاست تساهل و تسامح در برابر ادیان و مذاهب دیگر به میزان چشمگیری در شکلگیری تمدن اسلامی قرون سوم و چهارم، که از آن به دوران طلایی تمدن اسلامی یاد میشود، تأثیرگذار بوده و چون مناسبات این دولت با دولتهای همجوار و همزمان در این تأثیرگذاری و نقش آنان در شکوفایی فرهنگ و تمدن و رواداری مذهبی تأثیر داشته است، این محور نیز در آغاز نوشتار بررسی میشود.
چگونگی ورود و سپس اقامت علی بن موسی الرضا در مرو، پایتخت خلافت اسلامی در دوران خلافت مأمون عباسی، موجب طرح فرضیههای مختلف بهویژه با محوریت برخی شخصیتهای مهم آن دوران است. فضل بن سهل ملقب به ذوالریاستین در جریان ولایتعهدی و دیگر موضوعهای مهم مرتبط با امام، گاه با تحلیلهای متفاوت و حتی متضاد مواجه شده است. چنین به نظر میرسد برای دستیابی به درکی جامع و منطقی از مسائل مربوط به آن حضرت با مأمون و دربارش، ضرورت دارد افکار و اقدامات ذوالریاستین در مورد امام به دقت بررسی گردد. این پژوهش تلاش دارد با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از روش پژوهش تاریخی، نقش این وزیر مقتدر را در چگونگی رابطه مأمون با امام رضا بررسی کند. یافتههای پژوهش، گویای نفوذ فوقالعاده ذوالریاستین بر مأمون است، با این حال وی در ارتباط با امام بیشتر متأثر از مأمون بود و کوشید با نزدیک ساختن افکار و تصمیمگیری خود به خلیفه، موقعیت خودش را تحکیم نماید. فضل با وجود داشتن اقتدار، نتوانست بر آن حضرت تسلط یابد، در عین حال شواهد متقنی نیز بر ارادت او نسبت به امام وجود ندارد.
در برخي از آيات قرآن و نيز در بيان پيامبر اسلام، از گروهي با عنوان «اهل بيت» ياد شده كه از هرگونه پليدي پاك هستند و فضيلت ها و موقعيت هاي ويژه اي در اسلام دارند. همين امر، موجب توجه خاص خاورشناسان به اين واژه قرآني و نگارش آثار متعددي در اين زمينه شده است. مقاله «اهل بيت» اثر موشه شارون در دايرهالمعارف قرآن لايدن، ازجمله اين آثار است كه پژوهش حاضر، به معرفي و نقد آن مي پردازد. مقاله يادشده داراي قوت ها و ضعف هاي متعددي است. مفهوم شناسي واژه «اهل» در قرآن، ذكر حديث سفينه، اشاره به آياتي كه واژه «اهل بيت» در آنها به كار رفته و همچنين بيان اينكه حديث كساء، يكي از مشهورترين رواياتي است كه در منابع فريقين درباره تفسير آيه 33 سوره احزاب نقل شده، از نكات مثبت اين مقاله است. در مقابل، برخي از ضعف هاي آن عبارتند از: مفهوم شناسي ناقص از واژه «اهل بيت»، انطباق آن مفهوم بر قبيله قريش، تحليل نادرست از برخي روايات و تفسيري مبهم از پيام سياسي حديث كساء. در نوشتار تحليلي حاضر، به اشكالات يادشده پاسخ داده مي شود.
یدگاه شیخاحمد احسائی شیخاحمد، در مقام نظریهپرداز و رهبر شیخیه، در چند فراز از سخنانش به لزوم وجود فردی رابط بین امام و خلق اشاره میکند؛ ولی برخلاف ادعای شیخیه، واژة رکن رابع در زمان وی طرح و ارائه نشده است و در الفاظ او چیزی با این عنوان دیده نمیشود. (کرمانی، 1380، ص181) در این تعبیر روشن میشود که مراد از رکن رابع، معرفت، محبت و پیروی از مجتهدین زمان غیبت است؛ نه آن معنای گستردة تولی و تبری نسبت به شیعیان و دشمنان اهلبیت(؛ چنانکه تصریح میکند: «بر همه واجب است چهار رکن را بشناسند؛ اول خدا؛ دوم پیمبر؛ سوم امام؛ چهارم مجتهدی را تقلید کنند که احکام آل محمد( را برای عوام بیان نماید و آن مجتهد، حجت ائمه است بر مردم». (همان، ص59/ حسنی، 1390، ص60) شیخیة باقریه نیز که خود را پیرو حاجمحمدکریمخان میداند، قایل به معرفت نوعی رکن رابع است؛ میرزامحمدباقر همدانی، رهبر این گروه، هر جایی که معنای رکن رابع را بیان میکند، بیدرنگ با بیان وحدت ناطق نوعی، نفی انحصار کرده است؛ برای مثال، در بیانی در این خصوص چنین میگوید: «معرفت رکن رابع، معرفت راویان اخبار است که هرگز ادعای نیابت خاص نشده است؛ بلکه هر کس صفات لازم را داشت از علما، رکن رابع است؛ هر کس در هر زمان که باشد... بالاترین پیامد منفی این بدعت، ادعای علیمحمد باب است که با سوءاستفاده از این عنوان ساختگی، خود را شیعة کامل، رکن رابع و نمایندة امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نامید و انحرافی تاریخی را آغاز کرد که تاکنون آثار سوء آن، نهتنها در ایران و عالم اسلام، بلکه در سراسر جهان دیده میشود."