54f703d8cc7d2.jpg

بررسی تاریخی ابقاء، یا عزل معاویه از سوي امام علی (ع) با استناد به نامهها ي رد و بدل شده

امام علي (ع) پس از به خلافت رسيدن، با نوشتن اولين نامه خود به معاويه - عليرغم توصيه بعضي از نزديکان که نشان از سادگي آنان داشت - از وي خواست تا با آن حضرت بيعت نموده و حکومت شام را به والي انتصابي خود – سهل بن حنيف - بسپارد، اما او كه به واقع، منتظر قتل عثمان و رسيدن چنين روزي بود با نوشتن نامه اي سفيد به آن حضرت اعلان جنگ داد. در بعضي از منابع تاريخي، با ارايه نامه هايي منسوب به امام، صحبت از ابقاء معاويه توسط آن حضرت شده، اما منابع معتبر تاريخي ديگر اين نظر را قاطعانه رد نموده اند. در هر حال، صلح طلبي امام در برخورد با معاويه همچنان ادامه پيدا نمود و آن حضرت همچنان به دنبال راهي به جز پيکار و جنگ بود و با فرستادن جريربن عبدالله بحلي، به عنوان پيک ويژه خود، که حامل پيام شفاهي و کتبي آن حضرت بود آخرين تلاش خود را براي عدم تحقق جنگ انجام دادند، اما معاويه تصميم خود را براي جنگ با آن حضرت گرفته بود و به طور رسمي به امام اعلان جنگ داد. امام به ناچار براي رويارويي با معاويه آماده مي شد كه خبر حركت اصحاب جمل را كه بي تاثير از تحريكات معاويه نبود شنيد و به سوي بصره شتافت. آن حضرت (ع) پس از سركوبي شورشيان پيروزمندانه وارد كوفه گرديد و از آنجا نيز نامه هايي چند در دعوت معاويه بر بيعت و صلح، به معاويه نگاشت. پاسخ معاويه به تمام نامه هاي آن حضرت پاسخ رويارويي و جنگ بود و سرانجام اين مواضع نابخردانه معاويه، که ريشه در سياست هايي داشت که سال ها قبل، توسط ديگران تعيين شده بود، به جنگي سخت در منطقه صفين انجاميد.

منابع مشابه بیشتر ...

6256cc5b9d2a9.JPG

نقد دیدگاه ابن‌سعد در چیدمان گزارش‌هایش از حوادث آغازین و چرایی قیام امام حسین علیه السلام

حسین قاضی خانی

ابن‌سعد به‌عنوان یکی از صاحبان منابع کهن که گزارش‌هایش در آثار پسینی فراوان بازنگارش شده‌اند، بر آن است که اعتماد به کوفیان سبب تصمیم امام حسین علیه السلام بر عدم بیعت با یزید و خروج بوده و حاکمیت اموی با امام سر ستیز نداشته است. چیدمان سلسله‌ای وی از گزارش‌های منع‌کنندگان آن جناب از قیام نیز القاگر تعجیل حضرت است. به‌هدف واکاوی تاریخی این دیدگاه، استقرای داد‌ه‌های دیرین نگاشته‌ها در وقایع نهضت امام حسین علیه السلام و تطبیق‌دهی آنها با گزارش‌های ابن‌سعد، شیوه‌ای است که در روش این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. یافته‌ها نشان می‌دهند که نمی‌توان تصمیم امام بر عدم بیعت و خروج از مدینه را متکی به پشتوانۀ یاری کوفیان دانست؛ چنان‌که تقصیر نداشتن حکمرانان اموی در این امر، ادعایی است که شواهد نقض فراوان دارد. همچنین نحوۀ اخبار ابن‌سعد در موضوع ممانعت‌کنندگان نیز با چالش‌هایی از جمله هیمنه‌سازی در ممانعت، انحصار نقل بدون تایید با داده‌های دیگر منابع کهن و عدم تفکیک بازۀ زمانی گزارش‌ها مواجه است.

5e4433161c96e.JPG

خلیفه و خلافت در اندیشه اهل سنت و زیرساخت های تحول امامت و خلافت به سلطنت آسمانی و خلیفه اللهی

غلامحسین زرگری نژاد

در تاریخ اسلام میان اصطلاح های خلافت، امامت و سلطنت هیچ وحدتی وجود ندارد و این خلط معنایی صرفا لفظی و لغوی نبوده، بلکه حاصل تحولاتی تاثیرگذار در تاریخ اندیشه اسلامی بوده است. اصطلاح «خلیفه»، به تفاوت، عنوانی برای تمام زمامداران یا خلافت نبوی در زعامت سیاسی مسلمانان و جانشینی خلیفه رسول الله، یا منصبی شرعی و نه عرفی به تمام خلفای راشدین، امویان و عباسیان نیز به کار برده می شد. درباره «امامت» باید گفت متکلمان اهل سنت که به وضوح شاهد فساد دستگاه خلافت بودند و میان خلفای راشدین با خلفای اموی و عباسی تفاوتی ماهوی می یافتند، به دلیل تداعی فساد خلفای وقت، مایل نبودند اصطلاح امامت را که بر خلفای زمانه آنان نیز اطلاق می شد، مورد استفاده قرار دهند. همچنین در این نوشتار نشان داده می شود که تلاش برای آسمانی کردن سلطنت اسلامی و کوشش برای استحاله امامت و خلافت نبوی از سوی عوامل اموی و راویان آن دوره، در ادوار بعدی نیز ادامه یافت و در دوره عباسیان، فرمانروایان این خاندان نیز خود را خلیفه خداوند و حاکم الهی در روی زمین توصیف کردند. در واقع، با ابهام و خلل در اصول سیاست نبوی و سیاست خلفای اولیه با نظام استیلایی و فرمانروایی سلطنتی، سنت‌های نبوی و اصول سیاست قرآنی مغفول ماند و سلطنت از این وضعیت بهره را کافی برد. با تبدیل خلافت به سلطنت، مصادیق نظریه امامت، به خلفای اولیه محدود شد.