شواهد النبوه عبدالرحمن جامی (د. 898 ق) از جمله کتاب های نگارش یافته توسط یکی از دانشمندان اهل سنت است که با ذوقی صوفیانه نگاشته شده است. جامی در این کتاب به زندگانی پیامبر (ص)، دوازده امام (ع) و اصحاب، با رویکرد دلائل نگارانه پرداخته و در باره امامان (ع)، همان گزارش هایی را ارائه کرده که بی کم و کاست در منابع شیعی یافت می شود. رویکرد این کتاب تقریبی است و به گستردگی به نقل معجزات، کرامات و خوارق عادات ائمه پرداخته است. روند یاد کردن از مناقب ائمه که از قرن چهارم در کتاب های نخستین صوفیان، آغاز شده بود، در قرن نهم با تدوین کتاب هایی همچون شواهدالنبوه کامل گشت، به گونه ای که یکسانی و مشابهت اطلاعات در زمینه زندگانی ائمه در دو گروه منابع شیعی و سنی مشاهده می شود. این مقاله با بررسی بخش زندگانی و کرامات دوازده امام (ع) در شواهدالنبوه و مقایسه آن با مطالب مندرج در کشف الغمه علی بن عیسی اربلی (د. 692)، دانشمند شیعی قرن هفتم، در صدد نشان دادن، همخوانی و یکسانی منابع اهل سنت و شیعیان در خصوص گزارش زندگانی ائمه برآمده است.
کتاب بستان الناظرین فی معرفه ائمه الهادین اثر محمد یوسف بیکا که در سال 1119 - 1120 نوشته شده، شرح چهل حدیثی است که نویسنده ضمن آن سعی کرده است به مسائل مختلفی که به تشیع و اعتقادات صحیح او مربوط می شود، بپردازد. در واقع، می توان آن را اثری در معرفی شیعه و ویژگی های آن دانست. نویسنده در نوشتار پیش رو، با ارائه گزارشی از کتاب، محتوای آن را در بوته بررسی قرار داده است.
تعداد 58 نامه از امام صادق (ع) در منابع شناسایی شده که از جمله آنها نامه بلند آن حضرت به نجاشی، کارگزار منصور عباسی (متوفای 158 ه.ق.) بر اهواز، است. این نامه، که در رده متنهای سیاستنامه دستهبندی میشود، درباره چگونگی تعامل حاکم با رعیت است و میتواند الگویی در تنظیم روابط حاکمان با زیردستان باشد. نوشته حاضر در صدد است این نامه را از لحاظ منبع و متن بررسی و تحلیل کند. متن کامل این رساله بار نخست در کتاب الاربعون حدیثا فی حقوق الاخوان، نوشته ابنزهره حلبی (متوفای 634 ه.ق.) از دانشمندان قرن هفتم درج شد و پس از آن به منابع دیگر، بهویژه منابع عصر صفوی، راه یافت و با عنوان رسالة الاهوازیة نامبردار شد. از نظر محتوا، متن نامه دارای دو بخش مجزا از یکدیگر با دو گفتمان متفاوت است که در یکی بر حقوق مردم و در دیگری بر حقوق مؤمن تأکید میشود. دستاورد پژوهش آن است که با عنایت به بیتوجهی متون کهن به این نامه و نقل آن در منبعی متأخر و نیز دوگانگی گفتمان متن نامه، بخشی از آن غیراصیل و ملحق به نامه اصلی است، بهویژه بندی از رساله که خوزیان را سرزنش میکند ناظر به رقابت گروههای فعال جامعه در قرن دوم افزوده شده است.
در نوشته حاضر،روند و جریان تاریخ نگاری شیعیان در سدههای نخستین بررسی شده است.طرح دو دیدگاه در باره جهتگیری مذهبی گزارشهای موجود در مصادر تاریخی اهلسنت،و نیز بررسی واژهها و اصطلاحات تاریخنگاری در کتابهای فهرست شیعه،بهویژه رجال نجاشی،و همچنین تجزیه و تحلیل نوشتههای تاریخی شیعیان،از جمله مباحث این نوشته است.نتیجه این پژوهش آن است که شیعیان به تاریخنگاری(بهویژه حوزهها و محورهایی،مانند غیبت امام دوازدهم که دیگر فرقهها به آن کمتر توجه داشته)اهمیت دادهاند.البته از آنجا که به صاحبان قدرت،اعتماد نداشته به روند تاریخنگاری عمومی و تاریخ خلافت،رغبت چندانی نشان ندادهاند.در ادامه،شیوه و سبک تاریخنگاری«جلودی»یکی از مورخان پرتألیف،اما گمنام شیعه بررسی شده است.