گفتمان نظام سياسي شيعي بر امامت استوار است و مساله سلطنت در آن نه تنها جايگاهي ندارد، بلکه در تنافي با آن نيز هست. از گذشته هاي دور اين پرسش مطرح است که آيا همکاري و همراهي بعضي از علما و فقهاي شيعي با برخي از سلاطين به معناي پذيرش نظام سلطنت است؟ در دوره جديد، گفتماني به نام سنت در برابر مدرنيته و تجدد شکل گرفته است که به جاي پذيرش نظام مرسوم حاکميت سياسي شيعي به سلطنت اعتقاد دارد و بر آن است که بهترين شکل حکومت در دوره غيبت، سلطنت است. اين نگرش در تنافي و تعارض با نظريه ولايت ديدگاه عمده علماي شيعي در عصر غيبت است. در واقع، نگاه سنت گرايان در نظام سياسي معارض با اسلام فقاهتي است. تحليل، بررسي و نقد اين ديدگاه، رويکرد اصلي اين مقاله است.

منابع مشابه بیشتر ...

5e4433161c96e.JPG

خلیفه و خلافت در اندیشه اهل سنت و زیرساخت های تحول امامت و خلافت به سلطنت آسمانی و خلیفه اللهی

غلامحسین زرگری نژاد

در تاریخ اسلام میان اصطلاح های خلافت، امامت و سلطنت هیچ وحدتی وجود ندارد و این خلط معنایی صرفا لفظی و لغوی نبوده، بلکه حاصل تحولاتی تاثیرگذار در تاریخ اندیشه اسلامی بوده است. اصطلاح «خلیفه»، به تفاوت، عنوانی برای تمام زمامداران یا خلافت نبوی در زعامت سیاسی مسلمانان و جانشینی خلیفه رسول الله، یا منصبی شرعی و نه عرفی به تمام خلفای راشدین، امویان و عباسیان نیز به کار برده می شد. درباره «امامت» باید گفت متکلمان اهل سنت که به وضوح شاهد فساد دستگاه خلافت بودند و میان خلفای راشدین با خلفای اموی و عباسی تفاوتی ماهوی می یافتند، به دلیل تداعی فساد خلفای وقت، مایل نبودند اصطلاح امامت را که بر خلفای زمانه آنان نیز اطلاق می شد، مورد استفاده قرار دهند. همچنین در این نوشتار نشان داده می شود که تلاش برای آسمانی کردن سلطنت اسلامی و کوشش برای استحاله امامت و خلافت نبوی از سوی عوامل اموی و راویان آن دوره، در ادوار بعدی نیز ادامه یافت و در دوره عباسیان، فرمانروایان این خاندان نیز خود را خلیفه خداوند و حاکم الهی در روی زمین توصیف کردند. در واقع، با ابهام و خلل در اصول سیاست نبوی و سیاست خلفای اولیه با نظام استیلایی و فرمانروایی سلطنتی، سنت‌های نبوی و اصول سیاست قرآنی مغفول ماند و سلطنت از این وضعیت بهره را کافی برد. با تبدیل خلافت به سلطنت، مصادیق نظریه امامت، به خلفای اولیه محدود شد.