مناسک عزاداري عاشورا، در دوره هاي مختلف تاريخي علاوه بر صورت بندي هايي مختلف، پذيراي ديدگاه هاي نظري و گفتمان هاي متنوعي نيز بوده است. اين گفتمان ها تحت تاثير اوضاع اجتماعي- سياسي ساخت يافته و امکان رشد و بازتوليد نظام فکري خاص خود و تاثير آن بر جامعه را مي يابند و به جهت اين تاثيرگذاري بررسي پيرامون گفتمان هاي مذکور از منظر جامعه شناختي ضرورت مي يابد و آنچه در ادامه مي آيد نتيجه پژوهشي است در اين باره، که توصيف ويژگي هاي گفتمان هاي متاثر از محتواي مناسک عاشورا و همچنين تفسير معاني مورد نظر اين گفتمان ها را مدنظر داشته است. اين تحقيق به روش کيفي و با اتکا به نظريات دورکيم و روش تحليل گفتمان فرکلاف به بررسي محتواي نشريات مرتبط با موضوع عاشورا که در سال 1389 چاپ شده پرداخته (با استفاده از نمونه گيري نظري هدفمند و ناهمگون) و در نتيجه آن سه نوع گفتمان: 1. گفتمان علمي-آکادميک 2. گفتمان ادبي- هنري 3. گفتمان کلامي- فقهي تشخيص داده شده است.
صحابهنگاری که به طور جدی از قرن سوم هجری آغاز گشت، با ورود اسلام به سایر سرزمینهای اسلامی راه یافت؛ زیرا صحابهنگاران، اصحاب را واسطه میان پیامبر و امت و نیز آشنایان به سنت و سیره رسول خدا میپنداشتند. اما صحابهنگاریهایی که در مناطق مختلف تدوین شد، تحتتأثیر جریانات فکری ـ سیاسی، شکلهای مختلفی به خویش گرفت و علاوه بر کمیت و حجم، در محتوا و روایات این آثار، تأثیرات بسزایی برجای نهاد. این جریانات فکری ـ سیاسی، سبب گشت تا صحابهنگاران در پی حل، پاسخگویی و یا مقابله با این تفکرات، روایاتی را از اصحاب انعکاس دهند، که در جهت تأیید ایدئولوژی مورد توافق خویش و یا در راستای حاشیهرانی گفتمانهای نامطلوب جامعه باشد. پژوهش پیش روی، تلاش خواهد کرد تا شیوة بازیابی الاستیعاب در ترجمه خلفای نخستین را تحلیل کند تا نشان دهد که اگرچه این کتاب، به بازتاب همان روایات سدههای نخست هجری میپردازد، گزینش، چینش و چگونگی کاربرد واژگان آن در جهت طرد و یا برجستهسازی برخی از اصحاب شکل گرفته است تا به فرآیند سیاسی ـ مذهبی زمانه پاسخ قاطعی دهد و یا در جهت تأیید این فرآیندها و ایدئولوژیها حرکت نماید.
عاشورا، بهعنوان «زمان مقدس» و کربلا، در مقام «مکان مقدس»، یکی از محوریترین باورهای شیعی است و نقشی ممتاز در تشیع دارد. رویکردهای جدیدی همچون پدیدارشناسی، امکان تصویر جدیدی از این باور رایج شیعی برای انسان معاصر فراهم میآورد. میرچا الیاده با رویکردی پدیدارشناسانه در باب مبحث ادیان، بر این نظر است که غالب باورها و آیینهای ادیان بر محور «آفرینش» و «نوزایی آفرینش» قرار دارد. اگرچه آیینهای عاشورایی، بازسازی حادثه غمبار کربلاست، مقایسه و تطبیق آنها با آیینها و جشنهای نوزایی سایر ملل، نشان میدهد که مفهوم و کارکرد و ساختاری مشابه دارند. بر همین اساس، میتوان واقعه عاشورا را «آیین نوزایی شیعه» دانست. علاوه بر این، باورها و آیینهای عاشورایی فراتر از یک منطقه است. پیش از این، پرسشهایی از این دست، سکوت یا پاسخهایی سنتی در پی میآورد؛ حال آنکه میزان اقناع پاسخهای سنتی به چنین پرسشهایی خود مورد پرسش است. دست کم بخشی از جامعه، از رویکردهای جدید و علمی، استقبال میکنند. در این مقاله کوشش شدهاست با رویکردی جدید و برون دینی، آیینها و باورهای عاشورایی بازخوانی شود. هدف پاسخ به این پرسش است: آیا از طریق بازخوانی و تعامل با سایر فرهنگهای مشابه در باب آیین نوزایی، امکان ارائه تصویری قابل مفاهمه از عاشورا برای غیرشیعیان وجود دارد؟
مساله اصلی این مقاله، نوع ارتباط و پیوستگی ابژه های فرهنگی و اجتماعی، ارزش های دینی و هویت نسلی است. این امر از آن روست که در مطالعات فرهنگی و مطالعات نسلی، برای بیان شکل گیری و تحول هویت، به تقش عواملی چون ابژه ها، ارزش ها، و شرایط اجتماعی و فرهنگی اشاره شده است. از این میان نقش ارزش ها و ابژه ها از اهمیت بیشتری برخوردار هستند. شواهد و تجربه تاریخی در ایران نیز تایید کننده داعیه مفهومی فوق است. به عبارت دیگر هویت نسلی در ایران، با فرض تغییر پذیری ارزش ها و ابژه ها، تحقق یافته است. تفاوت در استفاده از ابژه ها و داشتن تجربیات دوره ای که بعضا مشترک و برخی متفاوت از هم می باشند، تمایز گذاری بین نسلی که اساس هویت نسلی است، را امکان پذیر می کند. ابژه ها در عین حال که سازنده هویت های نسلی (1- نسل قبل از انقلاب، 2-نسل انقلاب و جنگ،و 3- نسل جوان، نسل بعد از انقلاب و جنگ) هستند، عامل تمایز و پیوند بین آنها نیز می باشند. اثبات امر فوق با استفاده از روش مقایسه ای (ابژه ها و نسل ها) و نظام مفهومی نسلی در مطالعات نسلی (اینگلهارت و بالس) دنبال شده است.
زنان ايراني در دو دهه اخير و به واقع پس از انقلاب اسلامي در مقايسه با گذشته، به نيروي اجتماعي جديدي در تحولات تبديل شدهاند و نقشها و وظايف تازهاي را برعهدهگرفتهاند. نقشهايي كه در گذشته يا به آنها واگذارنشده، يا در حوزهاي محدود بوده و يا از عدم آگاهي و بيميلي آنان ناشيشدهاست. اين مقاله در پي آن است كه با روش مشاهده مشاركتي ميزان و نحوه حضور زنان را در عزاداري حسيني در تهران و در مقايسه با گذشته، بهويژه قبل از انقلاب اسلامي بررسي كند و درواقع به اين پرسش پاسخدهد كه در اثر تغييرات صورتگرفته در دهههاي اخير در ساختار مراسم عزاداري حسيني، چه تحولي در نقش و جايگاه زنان در اين عزاداريها ايجادشدهاست. در ادبيات مربوط به زنان ايران به نقش زنان در حوزههاي گوناگون اجتماعي، اقتصادي و سياسي پرداختهشدهاست. ولي با وجود اينكه مراسم ديني در ايران براي زنان، مشاركت عمدهاي را بههمراه داشته، در مطالعات علمي كمتر به آن توجه شدهاست. در واقع مقاله حاضر با مقايسه حضور زنان در عزاداريها نشان ميدهد، در گذشته مشاركت زنان در عزاداريها بيشتر جنبه حاشيهاي داشته و امروزه زنان نقش محوري و كانونيتري را بهعهدهگرفتهاند و فعاليتهاي جديدي در ساماندهي، مديريت، طراحي و برنامهريزي در اجراي مراسم عزاداري و نظارت بر نحوه عزاداري ايفا ميكنند.