تأثیر و تجلی حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام در عالم عرفان اگر چه از خورشید آشکارتر است اما از ظریفترین مباحث عالیه معرفت و حکمت بشمار میرود.آنچه که این حضور شگفتانگیز را به روشنی توصیف میکند یکی از القاب آن حضرت است یعنی وجه الله میباشد منظور اجمالی از این لقب شریف این است که وجود مقدس آن حضرت وسیلهء توجه و تقرب ارباب عرفان و ایقان به مقام احدیت است.هر سالکی به اعتبار نورانیت قلبی و مرتبهء معنوی ارتباطی ویژه با این وجههء جاودانه دارد.این ارتباط را در چهار مقوله میتوان مطالعه کرد:اتباع،مواجههء روحانی،نسب معنوی یا تولد ثانوی و حکمت علوی مقصود از اتباع پیروی عقل معادی از امیر المؤمنین(ع)است از نمونههای جالب اتباع جریان گستردهء سیاسی و فرهنگی فتوت در تاریخ اسلام است.مواجههء روحانی پدیدار شدن مکاشفاتی است که به نوعی با امیر المؤمنین(ع)مربوط است.نسب معنوی یا تولد ثانوی تعییر و تحول بنیادی در هویت سالک به برکت ولایت علوی است و مقصود از حکت علویه اقتباس نور حکمت از مشکات ولایت آن حضرت است که او نمونههای برجسته آن ظهور حکمت علویه در قرن دوازدهم توسط سید قطب الدین محمد نیریزی است.
در مطالعات تمدنی اسلام، «امیرالمؤمنین» یکی از واژههای پرکاربرد و مهم است و عموماً بر کسی اطلاق میشود که رهبری سیاسی جامعه اسلامی را بر عهده دارد، اما آیا در وضع اولیه به همین معنا بود یا تغییری در آن رخداده؛ آیا دارای مصداق معینی بوده یا درگذر زمان و تابع نیاز جامعه اسلامی پدید آمده است، همیشه مباحثی را به خود معطوف داشته است. این مقاله با رویکردی علمی و جدای از نگرههای عقیدتی بر آن است تا جایگاه آن را درگذر زمان بهاجمال نشان دهد با این فرضیه که بهرغم دینی بودن منشأ آن، در عهد حاکمیت اسلامی معنای سیاسی یافته که حتی از سوی امامان نیز مورد استناد و تأیید قرارگرفته است، چنانکه بهزودی در معنای سومی نیز بهکاررفته است، اما همه اینها با یکدیگر قرابت مفهومی دارند.
پژوهش حاضر، در برابر این پرسش که «در تاریخ اسلام، لقب امیرالمؤمنین چه کاربردها و مفاهیمی داشته است؟» سامان یافته، و قسمت نخست آن، در شماره پیشین مجله تقدیم شد.در آن قسمت، سه فصل «بررسی واژگانی»، «نخستین کاربرد» و «گسترش کاربرد»، ارائه شد و قسمت حاضر، ادامه فصل «گسترش کاربرد» است. همچنین در پایان همین قسمت، نتیجهگیری پژوهش به طور یکجا آمده است.
حکمت معصومیه الهیه عنوان مکتبی حکمی- عرفانی در قرن دوازدهم هجری قمری است که توسط عارف برجسته آن روزگار، سید قطب الدین محمد نی ریزی در موضوع حکمت و عرفان نظری و عملی شیعه دوازده امامی پدید آمد. در این حکمت از عالی ترین مبانی و مبادی وجودپژوهی تا رویکرد عملی و سلوکی طالبان الهی در یک اصل و با یک حقیقت تبیین و تفسیر می شود و آن ولایت کلیه امام معصوم است. نور ولایت در این مکتب نخستین تجلی اسم اعظم الهی است و این نور آینه ذات و صفات مقام احدیت است. بعثت همه پیامبران برای رساندن این نور مقدس به خلق است و هرکس از این نور بهره مند شود، صاحب توحید شهودی و مقام حق الیقین خواهد شد. ساختار علمی و هندسه فکری این حکمت -که مبتنی بر اتحاد عقل و نقل و شرع، توجه به عنصر زمان، سبک ویژه ادبی و ایران دوستی است- پاسخی به شرایط ویژه و ذهنیت دینی و عرفانی روزگار صفویه تواند بود. حکمت معصومیه الهیه پس از سید قطب الدین در آثار چهره هایی، همانند آقا محمدهاشم شیرازی، صاحب کتابهای مناهل التحقیق و ولایت نامه و بیش از همه سید ابوالقاسم راز شیرازی صاحب 51 اثر مهم عرفانی ادامه یافت و تفسیر شد.
موضوع ولایت، یکی از محوری ترین مباحث عرفان اسلامی است که در پرتو آن مسائل اساسی دیگری نظیر توحید، نبوت، حقیقت محمدیه و... مطرح و شرح داده می شود. از دوران آغازین عرفان اسلامی تاکنون، اهل عرفان با استناد به آیات و احادیث اهل بیت (ع) به شرح و تبیین مباحث ولایت پرداخته اند. میرزا ابوالقاسم راز شیرازی (م 1286 ه. ق) عارف شیعی قرن سیزدهم، از جمله کسانی است که در تشریح مباحث ولایت نقش بسزایی داشته است. در این نوشتار، ابتدا به طور اجمال به سیر ولایت پژوهی در عرفان اسلامی پرداخته و به دنبال آن گزارشی کوتاه از آثار این عارف بزرگ ارائه گردیده است. سپس از اهمیت و فایده ی این بحث در عرفان سخن به میان آمده است. آن گاه ضمن بررسی معنا و مفهوم ولایت، به بیان تقسیم بندی های گوناگون آن و نیز مباحث مرتبط با آن نظیر توحید، نبوت و حقیقت محمدیه پرداخته شده و در ادامه، شیوه ی ارتباط با صاحبان ولایت با عنوان «اصل مرابطه» مطرح شده و در پایان بحث نسبت معنوی – که حاصل و نتیجه ی پیوند با مقام ولایت است – عنوان شده است.