در مطالعات تمدنی اسلام، «امیرالمؤمنین» یکی از واژه‌های پرکاربرد و مهم است و عموماً بر کسی اطلاق می‌شود که رهبری سیاسی جامعه اسلامی را بر عهده دارد، اما آیا در وضع اولیه به همین معنا بود یا تغییری در آن رخ‌داده؛ آیا دارای مصداق معینی بوده یا درگذر زمان و تابع نیاز جامعه اسلامی پدید آمده است، همیشه مباحثی را به خود معطوف داشته است. این مقاله با رویکردی علمی و جدای از نگره‌های عقیدتی بر آن است تا جایگاه آن را درگذر زمان به‌اجمال نشان دهد با این فرضیه که به‌رغم دینی بودن منشأ آن، در عهد حاکمیت اسلامی معنای سیاسی یافته که حتی از سوی امامان نیز مورد استناد و تأیید قرارگرفته است، چنانکه به‌زودی در معنای سومی نیز به‌کاررفته است، اما همه این‌ها با یکدیگر قرابت مفهومی دارند.

منابع مشابه بیشتر ...

5e4433161c96e.JPG

خلیفه و خلافت در اندیشه اهل سنت و زیرساخت های تحول امامت و خلافت به سلطنت آسمانی و خلیفه اللهی

غلامحسین زرگری نژاد

در تاریخ اسلام میان اصطلاح های خلافت، امامت و سلطنت هیچ وحدتی وجود ندارد و این خلط معنایی صرفا لفظی و لغوی نبوده، بلکه حاصل تحولاتی تاثیرگذار در تاریخ اندیشه اسلامی بوده است. اصطلاح «خلیفه»، به تفاوت، عنوانی برای تمام زمامداران یا خلافت نبوی در زعامت سیاسی مسلمانان و جانشینی خلیفه رسول الله، یا منصبی شرعی و نه عرفی به تمام خلفای راشدین، امویان و عباسیان نیز به کار برده می شد. درباره «امامت» باید گفت متکلمان اهل سنت که به وضوح شاهد فساد دستگاه خلافت بودند و میان خلفای راشدین با خلفای اموی و عباسی تفاوتی ماهوی می یافتند، به دلیل تداعی فساد خلفای وقت، مایل نبودند اصطلاح امامت را که بر خلفای زمانه آنان نیز اطلاق می شد، مورد استفاده قرار دهند. همچنین در این نوشتار نشان داده می شود که تلاش برای آسمانی کردن سلطنت اسلامی و کوشش برای استحاله امامت و خلافت نبوی از سوی عوامل اموی و راویان آن دوره، در ادوار بعدی نیز ادامه یافت و در دوره عباسیان، فرمانروایان این خاندان نیز خود را خلیفه خداوند و حاکم الهی در روی زمین توصیف کردند. در واقع، با ابهام و خلل در اصول سیاست نبوی و سیاست خلفای اولیه با نظام استیلایی و فرمانروایی سلطنتی، سنت‌های نبوی و اصول سیاست قرآنی مغفول ماند و سلطنت از این وضعیت بهره را کافی برد. با تبدیل خلافت به سلطنت، مصادیق نظریه امامت، به خلفای اولیه محدود شد.

5e3ffa77d4307.JPG

تفاوت کاربردهای کلامی و روایی واژه ی غیب در ترکیب اضافی علم غیب

محمدعلی مسعودی

برخورداری برگزیدگان خداوند از دانشی الهی، که از دید عرف از آن به عنوان علم غیب یاد می شود، با ادله ی نقلی و عقلی ثابت شده واز آموزه های یقینی مذهب تشیع است. این در حالی است که در بسیاری از متون دینی، آگاهی از غیب تنها مختص به خدای متعالدانسته شده است. اکثر متکلمان برای حل این مشکل، منظور از واژه ی علم در ادله ی اختصاص دهنده ی علم غیب به خداوند را علمیدانسته اند که ذاتی و غیر تبعی باشد. از دیدگاه ایشان هر چند برگزیدگان خداوند نیز از غیب (به طور نسبی) آگاهند اما نمی توان دانشتبعی ایشان را علم غیب نامید و اتصاف به صفت عالم الغیب از اختصاصات خدای متعال است. محقق با پژوهش پیرامون کاربردهای رواییعلم غیب، دریافته است که از منظر روایات تعریف غیب متفاوت از برداشتی است که در آثار کلامی مشاهده می شود. نوشتار حاضر با ارائهگزارشی همراه با تحلیل، از متون کلامی و روایی، در صدد پاسخگویی به این پرسش اصلی است که کاربرد روایی علم غیب چه تفاوتی باکاربرد کلامی آن دارد؟ ضرورت پاسخگویی به این پرسش در پاسخ متفاوتی است که از منظر روایات به مسئله ی غیب دانی برگزیدگانخداوند داده می شود.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

5ccf1aa56d8f3.JPG

راه کارهای اصلاح جامعه در سنت امامان شیعه با تاکید بر آگاهی بخشی و مسئول سازی

علیرضا واسعی

امامان شیعه که در باور پیروانشان همچون پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، عهده دار رهبری امت و پیشوایی جامعه اند، برای اصلاح جامعه و مواجهه با ناهنجاری ها دست به اقداماتی زدند و با کاربست راه کارهایی متناسب با ضرورت های اجتماعی و اقتضائات زمانه به ایفای نقش رهبرانه پرداختند. این که اقدامات و راهکارها اصلاحی آنان چه بود و از چه مسیرهایی پیش رفتند، پرسش اصلی مقاله است. فرضیه نویسنده این است که ائمه برای اصلاح جامعه بیش از هر چیز به اقدامات و فعالیت های فرهنگی - تربیتی، یعنی آگاه سازی امت و ایجاد حس مسئولیت در آنها اهتمام داشتند. این تحقیق مبتنی بر نظریه اسلام تمدنی است که با بهره گیری از سخنان امامان به تحلیل آنها براساس منابع اولیه پرداخته است. در این نگاه، همه امامان معصوم به منزله یک پیکره واحد قلمداد شده اند.

تاریخ/تاریخ معصومان(ع)/امامان(ع)
مقاله