دولت عباسی که پیدایش خویش را مرهون بهره برداری زیرکانه از احساسات ضد اموی جامعه اسلامی و به ویژه دوستداران اهل بیت(ع) می دید، طراحی خاصی برای تثبیت حکومت و گسترش سیطره بر همه جغرافیای جهان اسلام در پیش گرفت. آنان در دوره اول حیات حکومتشان با استفاده از ابزارهای متعددی، همه گرایش های سیاسی و فکری پرطرفدار آن روز را به سمت خویش متمایل ساختند و از به کاربستن همه ابزارهای ممکن برای مشروعیت بخشی و تحکیم جایگاهشان دریغ نورزیدند. مجموعه اقدامات سیاسی، عقیدتی و فرهنگی ایشان در دوره شکل گیری و تثبیت، شبهاتی را پیرامون مساله امامت و حوزه های پیرامونی آن پدید آورد. این مقاله به بازخوانی ابزارهای عباسی در چالش آفرینی مسیر امامت شیعه برای نیل به اهدافشان پرداخته است.
دوره فاطمیان از دورههای برجسته تاریخ اسلام است که با توجه به گستره زمانی و وسعت قلمرو حکومتی سزاوار تحقیقات جدی و جدید است. حکومت دویستسالهشان بر مصر و تأثیرگذاریشان بر تمدن اسلامی به خودی خود کافی است که آنها را شایسته چنین امعان نظری کند. تحقیق حاضر با هدف شناخت اقدامات عملی فاطمیان مصر در راستای کمک به ایجاد تمدن اسلامی انجام شده است. بدین منظور اقدامات عملی خلفای فاطمی، که از مظاهر تمدنساز محسوب میشود، نظیر مناسبات ایشان با قدرتهای همجوار، ساخت و ایجاد مراکز علمی و کتابخانهها، تشکیل کرسیهای علمی در قالب دارالحکمهها و دارالعلمها و فعالیتهای دیگر نظیر ترجمه و تألیف کتب بررسی شده است. پژوهش حاضر به روش توصیفیتحلیلی با استناد به منابع تاریخی و دست اول بر این نکته نیز تأکید میکند که فاطمیان در دوره حکومت بر مصر توانستند به دلیل اقتضائات سیاسیاجتماعی در جهت آرمانهای آزادیخواهانهشان و در راستای کمک به تمدنسازی مسلمانان سیاست تسامحگرایانهای را در پیش بگیرند. اتخاذ این رویکرد و سیاست تساهل و تسامح در برابر ادیان و مذاهب دیگر به میزان چشمگیری در شکلگیری تمدن اسلامی قرون سوم و چهارم، که از آن به دوران طلایی تمدن اسلامی یاد میشود، تأثیرگذار بوده و چون مناسبات این دولت با دولتهای همجوار و همزمان در این تأثیرگذاری و نقش آنان در شکوفایی فرهنگ و تمدن و رواداری مذهبی تأثیر داشته است، این محور نیز در آغاز نوشتار بررسی میشود.
برپایی حکومت علویان، مهمترین رویداد سیاسی بود که پس از ورود اسلام به ایران در طبرستان شکل گرفت. کاربست نظریة «کنش جمعی» از چارلز تیلی که به انقلابها و حرکتهای اجتماعی میپردازد، در ارائة خوانشی جدید از این جنبش تأثیرگذار است. در پژوهش حاضر، با استناد به منابع کتابخانهای و روش توصیفی - تحلیلی، جنبش علویان با رویکرد به آراء تیلی بررسی شده است. سؤال اصلی مقاله این است که کاربست نظریة یادشده، چه ابعادی از این جنبش را نمایان میکند؟ به نظر میرسد علویان از راهاندازی این جنبش، تحقق سه هدف را در نظر داشتند: 1. حفظ بقا؛ 2. رسیدن به قدرت سیاسی؛ 3. گسترش مبانی تشیع. بر این اساس، پس از رسیدن به قدرت، با عنایت به هویت دینی مشترک با مردم و حاکمان بومی، سازمانی با شاکلة نظامی و دینی ایجاد گردید. بسیج منافع توسط رهبران علوی به صورت تهاجمی و تدارکاتی بوده و ماهیتی اجبارآمیز و هنجاری داشته است. عنصر قدرت در این جنبش، دو سویة تقابلی (خلافت سنی/ حکومت شیعی) دارد. مهمترین فرصتهای پیشآمده برای رهبران جنبش، عبارت است از: ایجاد هویت دینی مشترک، بهرهجویی از توان نظامی حاکمان محلی و استفاده از ظرفیتهای توده. سامانیان و کینخواریان، مهمترین عوامل تهدید علویان بودند که سیاست سرکوب را پیش گرفتند. نوع کنش جمعی علویان، رقابتی و نوخواهی بوده و بر مبنای تقابل دوگانه خودی - بیگانه شکل گرفته است.
عقاید اختصاصی گروههای مختلف شیعی، باعث پیدایش فرقه های متعددی شده است . کتاب فرق الشیعه نوبختی به عنوان کهن ترین کتاب فرقه شناسی موجود، حاوی اطلاعات گسترده ای در این زمینه می باشد.سبک خاص و قدمت این کتاب، لزوم بازخوانی و نگرش نقادانه آن را دو چندان کرده، جریان شناسی و نقد آن را توجیه پذیر نموده است.بر پایه بازخوانی برخی اصول حاکم بر کتاب مذکور و نقد و بررسی آن می توان ادعا کرد که نگاه تاریخی و لغوی در معرفی فرقه، گوناگونی اطلاق شیعه، زمانبندی ناصحیح فِرق و تغییر مشی مؤلف در تقسیمات آن بر اساس تعریف امام، ابهام آفرینی در گزارش سیر اندیشه مهدویت، نارسایی مفهوم توقف و معرفی ناقص زندیقان از جمله مواردی است که باعث زمینه سازی برای شکلگیری جریانی بر علیه شیعه شده و به نوعی راه را برای تحقیقات جدید بسته نگاه داشته است.
آغاز امامت امام كاظم (ع)، همزمان با فراگيرى چالش جانشينى در اذهان شيعيان امام صادق (ع) بود. مطالعه روايات معصومان، نشان مىدهد طراحى ويژه اهلبيت (عليهم السلام) به گونهاى صورت گرفته كه اصول شناخت امام در زمان بروز چالش، در اختيار مردم است. نص، علم و ودايع امامت، از جمله ابزارهاى رفع حيرت است. باور عمومى جامعه، بر خود معرفى امام استوار است؛ در حالى كه تعاليم اهلبيت به همراه خواص اصحاب، از تأثيرگذاران اصلى صحنه به شمار مىآيد. اين مقاله جُستارى در آسيبشناسى اين چالش است.