در منابع مختلف شیعه معادل اصطلاحات و مفاهیم متعددی بکار رفته است که هریک نیازمند توضیح و تشریح تخصصی است. صرف نظر از این تنوع می توان این مفاهیم را در چند گروه اصلی دسته بندی کرد: شیعه محب، شیعه جلد و رافضى( اعم از مقیت، خبیث و غالى) این اصطلاحات، از سده های میانه به بعد، دچار تغییر مفهومی شدند؛ بطوری که، اصطلاح شیعه، به طور مطلق، به کسانى گفته شد که در گذشته، رافضى غالى نامیده مى شدند. در سده هاى نخستین مطابق عرف معمول شیعه غالى به کسانی اطلاق می شد که به عثمان، زبیر، طلحه، معاویه و مخالفان على(ع) انتقاد داشتند و به آنها دشنام مى دادند. اما در دوره هاى بعد، غالى، به کسى گفته مى شد که ضمن کافر دانستن مخالفان علی(ع) از شیخین هم بیزارى مى جستند. هم چنین، شیعه در قرون نخستین اسلامی، کسى بود که تنها به تقدم على(ع) بر عثمان اکتفا مى کرد؛ ولى در سده هشتم- قطع نظر از این که رافضى یا غالى خوانده شود- صحابه- حتى شیخین- را تکفیر می کرد و دشنام مى داد. بدین ترتیب بررس تغییرات اصطلاحی و مفهوی شیعه از سده هاى نخستین به بعد و تشریح معنای متعدد آن با رویکرد تبیینی در منابع اهل سنت و تمییز تشیع عراقی از اصطلاح تشیع کوفی دستامد این پژوهش است.
در منابع مختلف شیعه معادل اصطلاحات و مفاهیم متعددی بکار رفته است که هریک نیازمند توضیح و تشریح تخصصی است. صرف نظر از این تنوع میتوان این مفاهیم را در چند گروه اصلی دستهبندی کرد: شیعه محب، شیعه جلد و رافضی( اعم از مقیت، خبیث و غالی) این اصطلاحات، از سدههای میانه به بعد، دچار تغییر مفهومیشدند؛ بطوری که، اصطلاح شیعه، به طور مطلق، به کسانی گفته شد که در گذشته، رافضی غالی نامیده میشدند. در سدههای نخستین مطابق عرف معمول شیعه غالی به کسانی اطلاق میشد که به عثمان، زبیر، طلحه، معاویه و مخالفان علی(ع) انتقاد داشتند و به آنها دشنام میدادند. اما در دورههای بعد، غالی، به کسی گفته میشد که ضمن کافر دانستن مخالفان علی(ع) از شیخین هم بیزاری میجستند. همچنین، شیعه در قرون نخستین اسلامی، کسی بود که تنها به تقدم علی(ع) بر عثمان اکتفا میکرد؛ ولی در سده هشتم- قطع نظر از این که رافضی یا غالی خوانده شود- صحابه- حتی شیخین- را تکفیر میکرد و دشنام میداد. بدین ترتیب بررس تغییرات اصطلاحی و مفهوی شیعه از سدههای نخستین به بعد و تشریح معنای متعدد آن با رویکرد تبیینی در منابع اهل سنت و تمییز تشیع عراقی از اصطلاح تشیع کوفی دستامد این پژوهش است.
امامان شیعه، به عنوان جانشینان رسول خدا(ص) که از مقام عصمت نیز برخوردارند، اگرچه غیر از دوره ای کوتاه از منصب خلافت به دور بوده اند، اما در باب حکومت و سیاست نظرات و اندیشه هایی دارند؛ این اندیشه را می توان در سیره و عمل سیاسی آن بزرگواران مشاهده و استنباط کرد. امام حسین)ع( بهعنوان شخصیتی که در تاریخ اسلام جریان ویژهای برپا کرده است، جایگاه ویژهای در این میان دارد. مقالهی حاضر در راستای دستیابی به افکار و رفتار سیاسی آن حضرت، سخنان و سیرهی ایشان را مطالعه کرده و آرای آن امام همام را در قالب نگاه به: حکومت، جامعه، اصلاحگری، قیام، جنگ و کرامت انسانی استنباط نموده و نتیجه گرفته است که امام حسین)ع( بر اساس منظومهی فکری متکی بر کتاب و سنت و اصل "لو لا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر" عمل نموده است.