احادیث در زمانها و مکانهای مختلف و برای مخاطبان متفاوت صادر و توسط راویان گوناگون نقل شده است و دچار تغییر و تحریفهایی شده و چون از زمان نقل اولیة آنها چندین قرن گذشته است و راویان و صاحبان کتابها برای باببندی کتابشان، احادیث را تقطیع کردهاند، پارهای از قراین که شرایط زمان و مکان را تعیین میکرده از بین رفته است. بنابراین برای حل تعارضات و تحریفات و اشکالها، دانشی که بتواند نقایص را حل و رفع کند ضروری است. این دانش «مختلف الحدیث» نامیده میشود که خود بخشی از «فقه الحدیث» است. دقت در گفتار معصومین (ع) نشانگر توجه و اهتمام آن بزرگواران به حفظ حدیث سالم است. ایشان برای تشخیص احادیث درست، راههایی را به پیروان خویش ارائه فرمودند. این مقاله با بررسی برخی از منابع حدیثی و فقهی اصلی شیعه میخواهد نشان دهد که به رغم توجه عالمان به معنای حدیث و اهتمام ایشان به از میان بردن اختلاف و تعارضات، دقت و پژوهش بیش از پیش ضروری و اجتناب ناپذیر است.
این مقاله در صدد نقد نظریه بوکلی درباره روایات دیدارهای امام صادق(ع) با منصور عباسی است. آقای بوکلی، نویسنده مقاله « ریخت شناسی و مفاد بعضی از روایات شیعه امامی » ، بخشی از روایات مربوط به مواجهه امام صادق(ع) و منصور عباسی را که غالبا مربوط به احضار امام به دربار منصور است مورد بررسی قرار داده است. بررسی او تنها مبتنی بر ساختار روایات است. نویسنده تلاش کرده است با این روش به منشا جعل این روایات دست یابد و دیدگاه شیعه امامی درباره ارتباط بین مذهب و قدرت سیاسی را نشان دهد. در مقاله پیش رو ضمن بررسی این روایات، روش آقای بوکلی و دستاوردهای او بررسی شده و نشان داده شده است که روش مبتنی بر ساختار تنها، فاقد کارآیی لازم است و به ویژه برای دستیابی به منشأ جعل یک روایت، شناخت راویان آن ضروری است. در این میان از پدیدههایی چون «تقطیع» و «نقل به معنا» در حدیث، در بررسی ساختار این روایات نباید غفلت نمود. از نظر مفهومی، این گروه از روایات به تنهایی برای بیان دیدگاه سیاسی شیعه کافی نیست.
کتاب بستان الناظرین فی معرفه ائمه الهادین اثر محمد یوسف بیکا که در سال 1119 - 1120 نوشته شده، شرح چهل حدیثی است که نویسنده ضمن آن سعی کرده است به مسائل مختلفی که به تشیع و اعتقادات صحیح او مربوط می شود، بپردازد. در واقع، می توان آن را اثری در معرفی شیعه و ویژگی های آن دانست. نویسنده در نوشتار پیش رو، با ارائه گزارشی از کتاب، محتوای آن را در بوته بررسی قرار داده است.
شیخ صدوق از برجستهترین علمای قرن چهارم هجری است که بلند آوازهترین کتاب او به نام من لا یحضره الفقیه همواره مورد توجه علما و دانشمندان بوده است به گونهای که این کتاب در کنار کتاب کافی شیخ کلینی و کتابهای تهذیب و استبصار شیخ طوسی یکی از کتب اربعة شیعه به حساب میآید. این مجموعه حدیثی که به درخواست یکی از بزرگان اهل معرفت در مسائل احکام فقهی ترتیب یافت، سند احادیثش اغلب ذکر نشده و از گونهگونی در چگونگی نوشتار سند برخوردار است. لکن در خاتمة کتاب ابن بابویه طریق خود به مشایخ و علمای حدیث را ذکر کرده است تا این ضعف سند احادیث کتابش را جبران کند. مقالة حاضر به بررسی چگونگی روش تدوین سند من لا یحضره الفقیه اختصاص یافته است و در آن به روش ابن بابویه در تصنیف احادیث این کتاب اشاره میکنیم و در آن به تعلیق سند، تفصیل سندهای محذوف و اقتباس احادیث پرداختهایم.