خواجه نصیرالدین طوسی بخش قابل توجهی از عمر خود را در میان اسماعیلیه و در قلاع آنان گذرانید و به توصیه ایشان دست به تالیف آثار مهمی زد. سالهای حضور وی نزد ایشان موجب شد که برخی وی را از نظر مذهبی شیعه اسماعیلی بدانند و حتی برخی آثار را که صبغه اسماعیلی در آن پررنگ است بدو منتسب دارند، اما قرائن قانع کننده ای وجود دارد که نه این آثار از اوست و نه او بر مذهب اسماعیلیه بوده است. برخی اشارات وی در آثار نوشته شده در این دوران حاکی از فشار فراوانی است که بر وی وارد شده بود. او هر چند به اختیار خویش برای یافتن جایگاهی امن جهت پرداختن به امور علمی به آنان پیوست، اما اندک زمانی بعد متوجه شد که بایست از میان آنان خارج شود و هرگز موفق بدین خواسته نشد. اقدامات وی در تسلیم قلاع و نیز تغییر مقدمه کتابی چون اخلاق ناصری حاکی از آن بود که وی در مقام همراهی با این جماعت طریق تقیه و مماشات پیشه گرفته است و نمی توان رفتار و گفتار وی را در این دوران حاکی از ورود وی به مذهب آنان دانست. البته کثرت سالهای همنشینی با این جماعت و غور در آثار آنان موجب شده بود که به نحو ناخودآگاهی تحت تاثیر افکار و تعالیم آنان قرار گیرد. این امر حتی در برخی از آثاری که وی پس از خروج از قلاع به رشته تحریر درآورده قابل ملاحظه است.

منابع مشابه بیشتر ...

625acd0bdb0e3.JPG

بررسی تطبیقی مراحل شکل گیری و عوامل پیدایش سازمان وکالت امامیه و سازمان دعوت اسماعیلیه

جعفر شریفی

سازمان های وکالت امامیه و دعوت اسماعیلیه دو نهاد سری بودند که هرکدام با هدف انتشار و استمرار فعالیت های عقیدتی،سیاسی و تبلیغی خود در نواحی متعدد سرزمین های اسلامی و در چارچوب برنامه ای منظم و سازمان یافته ، با محوریت امامان و سلسله وکلا و داعیان خود به وجود آمدند.امامان معصوم (علیهم السلام) در عصر حضور برای تسهیل و امکان بهتر ارتباط با شیعیان سازمان وکالت را تشکیل دادند و امامان اسماعیلیه نیز با ایجاد سازمان دعوت و بهره گرفتن از داعیان خود کوشش نمودند ارتباط منظم با پیروان خود را فراهم کنند.لازم به ذکر است که اهمیت بررسی تطبیقی این دوسازمان موجب قضاوت بهتر تاریخی نسبت به سیاست ها،اهداف وعملکرد آنان می شود. پرسش اصلی در این مقاله این است که دو سازمان وکالت و دعوت چه وجوه اشتراک و افتراقی در چگونگی شکل گیری و پیدایش سازمانی خود داشته اند؟در پاسخ می توان گفت،سازمان وکالت امامیه در شرایط خاص تاریخی دوره امام صادق(ع) به بعد بنا به دلایل افزایش تدریجی شیعیان ، سخت گیری روز افزون دولت عباسی ، دشمنی دیگر رقبا و مخالفان عقیدتی و سیاسی نسبت به آنان ،توسط امامان معصوم شکل گرفت.امامان(علیهم السلام) با اهداف چندگانه ساسی-اجتماعی به هدایت شیعیان ، حفظ ارتباط و صیانت از آنان ، گسترش و تحکیم عقاید شیعه ،احقاق حق اهل بیت و ترویج معارف شیعه کوششی مستمر داشتند.اسماعیلیه نیز با تشکیل سازمان دعوت مدعی امامت منصوص اسماعیل و فرزندش محمد بن اسماعیل، به عنوان امام پس از امام صادق(ع) بودند.

5e37ff602ed80.JPG

نقش مبنایی عدل در امامت علوی

مریم صانع پور

برخی از شیعه شناسان غربی اصل اعتقادی عدل در شیعه امامیه را برگرفته از کلام معتزلی می دانند درحالی که این اصل اعتقادی از آموزه های نظری و عملی امام علی علیه السّلام نشأت گرفته است.عدل از نظر امامیه دارای شأنی وجودشناسانه است که از صفت عدل الهی آغازشده،در کیهانشناسی جریان یافته،و نهایتا از طریق انسان کامل که دارای شأن خلیفه اللهی است در کلیه شئون اجتماع بشری جریان می یابد بنابراین حتی اصل امامت مبتنی بر اصل اعتقادی عدل است. براین اساس اصل معرفت شناسانة معقولیت نیک بودن عدل و قباحت ظلم که امری معرفت شناسانه است در آموزه های علوی ناشی از عدل محوری وجودشناسانه اسلام می باشد.همچنین تأکید شیعه امامیه برغلبه تاریخی حق برباطل، معلول عدالت محوری وجود شناسانه و معرفت شناسانه امامان است در این صورت بندی مفهومی، اصل امامت مبتنی بر اصل عدل است به بالعکس. درحالیکه نظریه عدالت در کلام معتزلی فقط دارای شأنی معرفت شناسانه است؛نگارنده در این مقاله با تمرکز برآموزه های پیشوای اوّل شیعیان علی علیه السّلام به ریشه یابی اصل اعتقادی عدل می پردازد و پایگاه اصل عقل بنیان عدل را در تعالیم علمی و عملی ایشان می یابد و به این ترتیب ادعای خاورشناسانی که متکلمان معتزله را مبنای اصل عدل در اعتقادات امامیه می دانند مردود اعلام می کند.