کلام امامیّه در طول تاریخ جریان یکسان و یکدستی نبوده است و دستخوش تحوّلات بسیار در ابعاد مختلف شده است. متکلّمان امامی در ادوار گونا گون تح تتأثیر عوامل مختلف به ویژه اثرپذیری از مکاتب فکری مطرح در تمدّن اسامی خاصّه کلام معتزلی و اشعری و فلسفۀ سینوی و حکمت صدرائی نظا مهای کلامی متفاوتی از باورهای دینی تشیّع امامی را ارائه نمود هاند. آشنایی با مکاتب کلامی و گرای شهای مختلفی که در کلام امامیّه پدیدآمده است پی شنیاز هرگونه پژوهش دقیق در این دانش است. با این وصف، تا کنون هیچ دست هبندی مشخّصِ معیاری از مکاتب کلامی امامیّه ارائه نشده است که هم نمایانگر سب کها و گرای شهای اصلیِ مختلف موجود در تاریخ کلام امامیّه باشد و هم مقبول و مورد اّتفا قنظر پژوهشگران این عرصه قرار گرفته باشد. در نوشتار حاضر، تاش م یشود پیشنهادی در خصوص دست هبندی ادوار و مکاتب کلامی امامیّه ارائه گردد. بر بنیاد این دست هبندی تازه، ادوار و مکاتب گونا گون تکوی نیافته در کلام امامیّه در قرون میانی )از قرن چهارم تا قرن یازدهم هجری قمری( بر اساس سبک اندیشگی و مبانی کلامی متمایز متکلّمان امامی به چهار دورۀ: ) 1( کلام معتزلی شامل مکاتب بغداد متقدّم و متأخّر و مکتب حلّۀ متقدّم، ) 2( کلام معتزلی _ فلسفی در مکتب حلّۀ متأخّر، ) 3( کلام فلسفی در مکتب قم و ) 4( کلام فلسفی _ عرفانی در مکتب اصفهان طبق هبندی م یشود.
سخن از حقیقت تصوف و مذهب صوفیان و میزان ارتباط تعالیم صوفیان با آموزههای تشیع وپیوند میان آنان و مذهب تشیع، ازمباحث بنیادی فرقه شناسی و ابعاد تاثیر متقابل و داد و ستد مذاهب ، مکاتب و علوم است. اینکه طریقت های گوناگون تصوف و مکاتب عارفانی اسلامی چه چیزهایی از تشیع گرفته یا بدان بخشیدهاند؛ تا چه اندازه در خدمت ویا در پیوند با آموزه های تشیع ، عقائد، مناسک و دیگر آموزه های آنان بودهاند یا از آن دور شدهاند،از گذشته تاکنون مهم بوده ودر حال حاضر که جریان ظاهر گرائی و بویژه وهابیت به دشمنی با تشیع و برخی بنیاد های معرفتی آن برخاسته، سخن ازمیزان ارتباط تعالیم صوفیان با آموزههای تشیع اهمیت مضاعف می یابد. واز این مقوله است پیوند میان صوفیان کبرویه و تشیع است. نجمالدین کبری سرسلسله صوفیان و عارفان کبرویه، عارف شافعیمذهب بود، اما گرایشهای شیعی او بهویژه مریدانش، انکارناشدنی است. گردآوری شواهد برای اثبات چنین گرایشها و ارزیابی تأثیر فراگیر ارتباط او با مفاهیم شیعی، در عرفان نظری و عملیِ سلسلهها، از مباحث کانونی تاریخ عرفان اسلامی و سیر معنوی در جهان اسلام به شمار میرود. بررسی تأثیر این ارتباط در شیوه تعامل کبرویه با مکتب ابنعربی و شارحانش، تأثیر فراگیر این سلسله با چنین گرایش، ارتباطات و ویژگیهایی در تاریخ تصوف و عرفان و حتی تاریخ سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی بهویژه ایرانی، در قالب پژوهشهای دقیقتری سامان میپذیرد، این نوشتار بر پایه منابع اصلی در این زمینه، با روشی توصیفی ـ تحلیلی در پی نشان دادن ابعادی از این تاثیر پذیری ها ، گرایش ها وحتی تبدیل و تغییر در طریقت صوفیه کبرویه است.