ابن ابی عقیل به عنوان فقیهی تأثیر گذار در میا ن امامیه، آثاری را بر جای نهاد که پس از گذشت چند سده، به عنوان نوشته هایی «قدیم»، فقط قابل قرائت بود. در حالی که اطلاعات روشنی دربارة بافت موضعگیری ها و نیز گفتمان عصر تألیف در دست نبوده است. از همین روست که کاستی روشنی در فهم دقیق اندیشة فقهی وی دیده می شود و این نکته نه تنها در سده های اخیر که دربارة حلیان سده های میانه اسلامی نیز صادق است. در این پژوهش کوشش شده است تا با استفاده از تعلق مکتبی ابن ابی عقیل به مکتب متکلمان امامی نیمة نخست سدة 4 ق، زمینه ای برای تحلیل موضعگیری بازمانده و بازسازی اندیشه های اساسی ابن ابی عقیل فراهم شود. فقه مکتب متکلمان و از جمله فقه ابن ابی عقیل با فقه متقدم معتزله در مبانی اندیشه قرابتی بسیار دارد. گسترش کاربرد ظواهر کتاب و باور به عدم حجیت خبر واحد، مشخصة برخورد او با ادلة نقلی است. او با قیاس، سخت مخالفت دارد و وجه بارز عقلگرایی در فقه او و همفکرانش، محدود کردن دامنة نص، افزودن دامنة «اصول عقلی» و در نتیجه کاستن از دامنة موضوعاتی است که شریعت نسبت به آن حکم کرده است.
اختلاف قرائات قرآنی در برخی از آیات الاحکام، باعث اختلاف در برداشت و فهم مفسران و فقها شده است. در این مقاله با توجه به اهمیت بحث ربا در جامعه و مذمت و نهی از آن در اقتصاد اسلامی، به بررسی اختلاف قرائات آیه ۳۹ سوره روم و اثر آن بر آرای مفسران و فقیهان شیعه میپردازیم و ضمن تبیین و تحلیل لغوی، قرائی، روائی و تفسیری ربا با بیان اختلاف قرائت دو واژه «ءَاتَیْتُم (اَتیتم)» و «لِیَرْبُوَا (لِتُربُوا)» و بررسی وجوه قرائات و احتجاجات هر قرائت، با نگاهی تحلیلی نشان داده میشود که تنوع برداشتهای حُکمی از این آیه از قبیل ربای حلال یا حرام و نیز تنوع برداشتهای مصداقی همچون تفسیر متعلَّق ربا در آیه به عطیه یا هدیه یا هبه یا قرض فایده دار یا ربای نسیئه در نظر مفسران و فقیهان شیعه، ناظر به اختلاف قرائات آیه است و توجه به قرائات توسط بسیاری از این فقیهان و مفسران است که ظرفیت این تفاسیر و فتاوی مختلف را ایجاد کرده است.
شیعیان از دیرباز در بومهای مختلف جهان اسلام زندگی میکرده، و حلقههای درس و بحث علمی هم داشتهاند. گاه این حلقههای درس در امتداد زمان توسعه مییافته، و به پایگیری زنجیرههای استاد و شاگردی میانجامیده، و تعالیمی را پدید میآورده که نسل اندر نسل منتقل میشده است. بدین سان، حوزههایی علمی پدید میآمده که گاه مدتی طولانی استمرار داشته، و مکاتبی متمایز و شاخص را در خود جای میداده است؛ مکاتبی که بسیارشان هم اکنون کمتر شناخته شدهاند. برخی از این حوزههای علمی مشهور، و بر جریانهای فرهنگی جهان تشیع بسی اثرگذار بودهاند؛ آن سان که در بارۀ کوفه و قم چنین میتوان گفت. به نظر میرسد جایگاه برجستۀ این قبیل حوزهها سبب شده است عالمان نسلهای بعد و نیز، محققان معاصر در تحلیلهای خویش از تاریخ علوم و معارف شیعی، کمتر به حوزههای دیگر توجه کنند و کارکرد آنها را بجویند. بناست که در این مطالعه، با مروری بر مهمترین بومهای شیعهنشین در جهان اسلام، حوزههای فرعی و کم شناختۀ فرهنگ شیعی، گرایشهای فکری غالب در هر یک، و شخصیتهای اثرگذار در هر بوم را بازشناسیم. این کوشش، مدخلی خواهد بود برای شناخت مکاتب فکری کم شناختۀ شیعی، امتداد تاریخی هر یک، و البته آموزههای متمایزی که هر یک داشتهاند.