تفکیکیان معتقدند امامان معصوم?، و به تبع ایشان اصحابشان، از فلسفه و فلاسفه رویگردان بودهاند. این مقاله با بررسی دو روایتی که تفکیکیان آنها را نشانة مخالفت امامان? با فلسفه میدانند و همچنین ادلهای که تفکیکیان آنها را نشانة مخالفت اصحاب با فلسفه میشمرند نشان داده است که نهتنها ایشان با فلسفه مخالف نبودهاند بلکه شماری از اصحاب ضمن ابراز علاقه به فلسفه، و فراگیری آن، به سهم خود در تکامل این علم کوشیدهاند.
دو شهر قم و نیشابور ازجمله حوزه های مهمی بودند که از نیمه دوم قرن دوم به بعد و پس از افول حوزه کوفه، جمع کثیری از محدثان و اصحاب شیعی را در خود جای دادند. این دو مرکز در ترکیب اجتماعی صحابه ساکن آن ها، جهت گیری های عقل گرایی حدیث گرایی و ارتباط و تعامل با دیگر فرق اسلامی تفاوت های بسیاری داشتند؛ اما در باب مسائل مربوط به امامت، جریان های مشابهی در هر دو شهر وجود داشت. این دو شهر باوجود تمام تفاوت ها و اختلاف های بنیادینی که داشتند، درنهایت در باب امامت به نتایج مشابهی رسیدند و در هر دوی آن ها سه دیدگاه فکری حضور داشت: دیدگاه معروف به جریان اکثریت که روسای علمی شهر از آن حمایت می کردند، دیدگاه های پیروان هشام بن حکم و دیدگاه های پیروان مفضل بن عمر. این مقاله برآن است تا با بررسی تطورات تاریخ فکری امامت در قم و نیشابور، ضمن مقایسه آن ها با یکدیگر، جریان های حاضر در آن دو را در دوره حضور ائمه(ع) تا سال 260ق/874م بررسی کند.
پژوهش حاضر درصدد است تا علم به غیب امامان( را از منظر قرآن کریم بررسی و اثبات کند. شیوة بحث در این پژوهش تحلیلی، مبتنی بر روش تفسیر موضوعی است. از آیة رویت اعمال (توبه:105) به دست میآید که علاوه بر خدا و رسول او(، جمعی از مومنان نیز حقیقت و باطن اعمال مردم را در دنیا میبینند. ازآنجاکه مشاهدة حقیقت اعمال به صورت عادی برای عموم مومنان امکانپذیر نیست، مراد مشاهدهای است که با موهبت الهی توسط برخی از اولیای الهی یعنی امامان معصوم( انجام میشود. از آیة امت وسط (بقره:143) نیز به دست میآید که جمعی از امت پیامبر(، گواهان بر امت در روز قیامت هستند. چنین شهادتی نیز بدون برخورداری از علم غیب به اعمال بندگان امکانپذیر نخواهد بود. شواهد نقلی نیز موید این هستند که پس از پیامبر اکرم( کسی جز امامان معصوم ادعای علم غیب و ملکوت عالم را نداشته است. مرتبهای از علم غیب نیز برای برخی اولیای خاص الهی ثابت است؛ اما مرتبة کامل آن ویژة پیشوایان معصوم( است.
مکتب تفکیک، که میرزا مهدی اصفهانی در حدود هشتاد سال پیش بنیان نهاد، سه راه و روش معرفتی قرآن، عرفان و برهان و نتیجه حاصل از آنها را متفاوت میداند و ناب ساختن و خالص نگاهداشتن شناختهای قرآنی و سرهفهمی آنها به دور از «تأویل»، «مزج» و «التقاط» را هدف خویش میخواند. شخصیتهای مهم این مکتب عبارتاند از: میرزا مهدی اصفهانی، سید موسی زرآبادی، شیخ مجتبی قزوینی، میرزا جواد تهرانی، شیخ محمود حلبی، محمد رضا حکیمی، سید جعفر سیدان و.... نگاه تفکیکیان به مسائل مختلف در باره فلسفه اسلامی، با دیدگاه رایج فیلسوفان مسلمان در باب این امور متفاوت است و هر یک از آنها باید جداگانه نقد و بررسی شود. آنان در باب ترجمه فلسفه از زبان یونانی به عربی معتقدند این کار، توطئه خلفای جور برای مقابله با اهلبیت علیهمالسلام بوده است و برای آن آثار سوء متعددی بر میشمارند. این نوشته نشان داده است که گرچه سوء نیت خلفا از این کار، انکارناپذیر است، اهداف مثبت دیگری نیز در نظر بوده و در مجموع، ثمرات ترجمه فلسفه از زیانهای آن بیشتر بوده است. این نوشتار به تمام مواردی که تفکیکیان آثار سوء ترجمه میشمارند پاسخ داده است.