آخرالزمان فصل مشترک میان همۀ ادیان به شمار میرود و در تعالیم تمامی ادیان بزرگ از دورهای به نام آخرالزمان یاد شده است. از جمله ویژگیهای مهم این دوره، ظهور منجی آخرالزمان است. آموزۀ ظهور موعود آخرالزمان بهخصوص در دو دین اسلام و مسیحیت جایگاهی ویژهای دارد. نظر به اهمیت این موضوع برای پیروان این ادیان و شوق و انتظار همیشگی آنان برای درک واقعۀ ظهور، همواره در طول تاریخ، افرادی از این رغبت عمومی سوء استفاده کرده و به نام منجی موعود به فرقهسازی دست زدهاند. از اینرو در طول دو سدۀ گذشته در هر دو دین اسلام و مسیحت، بسته به عوامل مختلف و البته با پیشفرض اعتقاد به ظهور منجی موعود، فرقههای گوناگونی شکل گرفتهاند. نکتۀ درخور توجه در این مسئله، این است که عوامل و فاکتورهای مشترکی در دو دین مورد سوء استفادۀ رهبران فرقهها قرار گرفته است که بعضا این فرقهها را تحت عامل مشترکی قرار میدهد.در این نوشتار به بررسی عواملی میپردازیم که بر پایۀ ظهور منجی موعود، سبب پیدایش فرقههای متعدد در دو دین اسلام و مسیحیت شدهاند؛ عواملی همچون طرح ادعای منجی موعود بودن، ادعای نیابت از جانب شخص منجی، تاریخپنداری برای ظهور و نقش شرایط اجتماعی در ظهور موعود. بدین منظور به سراغ فرقههای شیخیه، بابیه، بهاییت، قادیانیه و جنبش مهدی سودانی در اسلام و سه فرقۀ ادونتیسم، مورمونیسم و شاهدان یهوه در مسیحیت رفتهایم.
علیمحمد شیرازی پس از بابیت، در پی ادعاهای مهدویت و نبوت، از مظهریت و الوهیت خود سخن گفت. حسینعلی نوری نیز همزمان با ادعای نبوت، خود را ظهور الهی خواند و به دنبال آن ادعای الوهیت کرد. این دو جریان نوظهور، مدعی بداعت و نوآوری هستند؛ اما در بسیاری از ادعاهایشان، از جریانهای باطنی و انحرافی تشیع الگو گرفتهاند که خود برخاسته از آناند.این نوشتار با بررسی ادعاهای الوهیت و مظهریت علیمحمد شیرازی و حسینعلی نوری، به پیشینهشناسی آنها پرداخته و برای مخاطب روشن میسازد که اینگونه ادعاهای سران بابیت و بهائیت، ریشه در آثار سران جریانهای باطنی و انحرافی تشیع دارد و در حقیقت، ادعای به ظاهر تازۀ سران بابیت و بهائیت، بازگو کردن سخنان کهنه پیشینیان است.
در تعالیم همه ادیان بزرگ، از دورهای به نام آخرالزمان یاد شده است. از جمله خصوصیات مهم این دوره، ظهور منجی آخرالزمان است. آموزه ظهور موعود آخرالزمان بخصوص در دو دین اسلام و مسیحیت جایگاه ویژهای دارد. نظر بهدلیل اهمیت این موضوع برای پیروان ادیان و شوق و انتظار همیشگی آنان برای درک واقعة ظهور، همواره در طول تاریخ، افرادی از این رغبت عمومی سوءاستفاده کرده، به نام منجی موعود به فرقهسازی دست زدهاند. در دو سده گذشته، در هر دو دین اسلام و مسیحیت، به دلایل مختلف و با پیشفرض اعتقاد به ظهور منجی موعود، فرقههای متعددی شکل گرفتند که عوامل مشترکی در دو دین، مورد سوءاستفاده رهبران فرقهها قرار گرفته است.این مقاله به بررسی عامل ادعای دریافت کشف و شهود در ظهور منجی موعود میپردازد که سبب پیدایش فرقه شیخیه در اسلام و مورمونها در مسیحیت شده است.
سوگواري ديني يا همان عزاداري و برگزاري آيين هاي سوگ براي بزرگان دين و به ويژه سوگواري هاي درپيوند با محرم از مهم ترين عناصر شكل دهنده هويت شيعي است. اين موضوع چنان مهم است كه شمار فراواني از مطالعات شيعه پژوهان غربي تنها به سبب مواجهه آنان با اين آيين ها بوده است. شكوه روزافزن آيين هاي عاشورايي نشان مي دهد كه اين سنت داغ ديدگي بايد از كاركردهاي عميق اجتماعي برخوردار باشد؛ چه اينكه اگر غير از اين بود، اين مراسم ها نبايد تا اين اندازه از عمق و پويايي برخوردار مي شد. اين مقاله در تحليلي كاركردي، افزايش روحيه انقلابي گري و اعتراض، بردباري در برابر مشكلات، تخليه رنج، افزايش انسجام اجتماعي، برقراري پيوندهاي ميان نسلي، افزايش كنترل اجتماعي، رويت پذيري و بازنمايي هنرهاي شيعي را از جمله مهم ترين كاركردهاي آيين هاي عزاداري در ايران پس از انقلاب نشان مي دهد. البته از كژكاركردها يا كاركردهاي منفي كه حاصل مواجهه فرهنگي معاصر با اين رخداد تاريخي است، نيز مي توان به ايجاد گروه هاي ديني و تهديد پيوندهاي كلان اجتماعي، تقويت معارضه ميان شيعيان و غيرشعيان، دين داري و اخلاق فصلي اشاره كرد.