يكي از مسائل مطرح شده درباره امام حسن (ع)، مطلاق بودن ايشان است. مسئله اصلي اين پژوهش، بررسي تاريخي ـ روائي اين نسبت و علل و اسباب تاريخي آن است. به نظر مي رسد، اين نسبت، ريشه در خصومت خلفاي عباسي با حسن بن علي (ع)، (به دليل قيام هاي حسنيان) دارد؛ زيرا كه در احاديث و اسناد تاريخي معتبر قبل از دوره عباسي، اثري از اين اتهام به چشم نمي خورد. اختلاف فراوان در شمار همسران، نبود نام و نشان از آنان در تاريخ و ديگر دلايل عقلي و نقلي، گواه نادرستي اين انتساب است. افزون بر اين اگر چنين بود، دستگاه تبليغاتي اموي از اين مستمسك عليه امام (ع) سود مي جست. در پژوهش پيش رو تلاش شده است تا ضمن بررسي اصل مسئله، در دو حوزه تاريخ و حديث، علل نادرستي آن، به روش تحليلي ـ انتقادي مورد بررسي و علل رواج اين انتساب مورد اشاره قرارگيرد. طبيعي است منابع اين پژوهش، تركيبي از منابع حديثي، تاريخي و كلامي باشد.
کتاب مذهب شیعه یا عقیده شیعه اثر دوایت دونالدسن، از نخستین پژوهشهای شرق شناختی در نیمه اول قرن بیستم است که به بحث درباره ائمه اطهار (ع) و مطالعه درباره جغرافیای تاریخی مراقد آنان اختصاص دارد. مولف در فصل ششم این کتاب درباره امام حسن (ع) سخن گفته و شرحی تاریخی از رویدادهای عصر و حیاتش به دست داده است. وی اطلاعات و اخبار خود را از برخی از منابع معتبر و منابع قصصی نامعتبر اخذ کرده و در این فصل برداشتها و تصورات کلی خود را درباره شخصیت امام حسن (ع) و زندگی و سیره ایشان و شرایط آن عرضه میکند که به دور از حقیقت است. وی گرفتار خطاهای بزرگی شده و مجموعهای از دروغها و اخبار ساختگی را به این شخصیت بزرگ نسبت داده که از نظر محتوا و سند عاری از حقیقت است. ناقد در این مقاله کوشیده است بر پایه روایتها و اخبار متقن به نقد و بررسی این دروغها و اخبار ساختگی پرداخته و اعتبار منابعی را که وی بدانها استناد جسته است، رد کند.
یکی از راههای شناخت قطعیت و یا چگونگی صدور روایات، تشکیل خانواده حدیثی پیرامون آن و سنجش روایت در پرتو آن است. این روش که بیشتر در علم حدیث از آن بهره برده میشود، میتواند در نفی و اثبات وجود یک گزارش تاریخی، برای مورخان و سیرهنگاران هم کاربرد داشته باشد. به نظر میرسد، پذیرش اخبار مطلاق بودن امام حسن(ع) در منابع اسلامی، ریشه در همین امر، یعنی تشکیل خانواده حدیثی داشته است. نوشتار پیش رو، با آسیبشناسی این شیوه و با استناد به متون کهن و روش وصفی و تحلیلی، در پی پاسخ به چرایی پذیرش اخبار مطلاق بودن امام حسن(ع) از سوی برخی اندیشمندان اسلامی، بهویژه امامیه است. یافتههای این پژوهش، نشان میدهد که تشکیل خانواده حدیثی، ناتوان از تشخیص گزارشهای جعلی هدفمند است و این آسیب، در اخبار مطلاق بودن امام حسن(ع) به چشم میخورد؛ به این معنا که جاعلان، با اخبار متنوع و متعدد پیرامون طلاقهای امام حسن(ع)، این گزارشِ غیرقابل اعتماد را صحیح و موجّه جلوه دادهاند.
هدف از نگارش اين مقاله، راهبرد و مواضع سياسى امام كاظم (ع) در مقابل خلفاى عباسى و اثبات حق زمامدارى ايشان در مقابل حاكمان وقت است. براى رسيدن به اين مهم، بر اساس روش توصيفى- تاريخى، در آغاز اصول كلى انديشه سياسى امامان شامل تربيت جامعه براى تشكيل حكومت دينى، اعتراض به حكومتهاى زمانه، كنارهگيرى مدبرانه و در مواردى همكارى با خلفاى زمان براى حفظ اصل اسلام، به عنوان پيشدرآمد خطمشى سياسى امام كاظم (ع)، تبيين مىشود. در ادامه، مواضع سياسى حضرت در برابر خلفاى عباسى، مانند موضع آشكار براى اثبات حق زمامدارى خود در احتجاج با حاكمان عباسى، توصيه شيعيان به قطع رابطه با حكومت و نفوذ دادن برخى از ياران در بدنه حاكميت طرح مىگردد. و سپس به سياستهاى ايشان در برابر فرقهها و گروههاى سياسى شيعى مانند رهبرى و نظارت مستقيم بر امور شيعيان، راهنمايى آنان از نظر عقيدتى- فكرى، سازماندهى برخى از گروههاى شيعه، نظارت مستقيم بر پيروان خود و بيدار كردن وجدان انقلابى امت، پرداخته مىشود تا آنجا كه اتخاذ اين مواضع، از دلايل زندانى شدن حضرت برشمرده شده است. در بخش نتيجه، بر اساس شواهد تاريخى، مجموعه اين سياستها، در جهت اثبات حق حاكميت امام معصوم و احياى نظريه امامت منصوص الهى ارزيابى مىگردد.
غیر از شناخت گفتمان سیاسی امامان معصوم شیعه (ع) که در تعارض با گفتمان سیاسی امویان و عباسیان بود، توجه به عنصر مقتضیات زمانه یا فضا و شرایط حاکم بر دوره آنان ضرورت تام دارد. زیرا تاثیر این عنصر، سبب اختلاف در مواضع و عملکرد سیاسی آنان در دوره های مختلف تاریخی است. در این پژوهش برآنیم با استناد به شواهد تاریخی و تحلیل آنها، تاثیر عنصر زمانه را به لحاظ سیاسی، بر مواضع سیاسی امام موسی کاظم(ع) بررسی کنیم و نشان دهیم که هر چند آن حضرت متناسب با زمانه سیاسی دوره امامت خود، سیاست تقیه را اتخاذ و از هر گونه همکاری با عباسیان و یا اقدام بر ضد آنان کناره گیری کرد، اما بنابه ضرورت و بر مبنای گفتمان سیاسی پدران خود، نسبت به حکومت عباسی، به اعتراض آشکار یا ضمنی می پرداخت، و سرانجام همین مواضع و مبارزه با سلطه و اقتدار بلامعارض سیاسی عباسیان در عصر خلافت هارون بود که به حبس و شهادت آن حضرت انجامید.