با مرور حوادثی که در فاصله ي حمله ي مغول در سال 656 ه . ق تا روي کار آمدن صفویه به سال 906 ه. ق رخ داده است ، می توان ادعا کرد که هم تصوف و هم تشیع از رشد چشمگیري برخوردار بوده اند. در قرن هفتم در سرتاسر ممالک اسلامی به ویژه ایران تمامی صوفیان در زمره ي نامداران علوي بودند و خود را وارث و پیشواي بی چون و چراي تصوف می دانستند. و فقهاي اثنا عشري بر تلاش هاي خود در زمینه ي تغییر مذهب سلسله هاي حاکمه افزودند و آن ها را به سوي تشیع اصیل فراخواندند . از این رو با نهضت سربداران تشیع شکل و قالب مناسبی براي اعتراض شد . وسهم درویشان سبزواري در حکومت سربداران بسیار چشمگیر بود چنان که تعداد زیادي از آنان نقش عمده اي در جمع آوري اطلاعات سري نظامی داشتند. در این پژوهش که برطبق روش توصیفی تحلیلی تهیه گردیده ، نقش مهم و ویژه درویشان اهل تصوف بر قدرت یابی حکومت سربداران خراسان بررسی می گردد و این که اگر تصوف همراه و همگام با این حکومت نبود، آیا این دولت می توانست داعیه حکومتش را بالا ببرد. از مشاهدات و نتایج به دست آمده می توان اذعان داشت نادیده گرفتن نقش صوفیان و دراویش در حفظ و بقاي دولت سربداران کار دشواري است و تاثیر رهبران تصوف از ابتداي این جریان تا انتها کاملاً مشهود و آشکاراست.
هدف از پژوهش حاضر بررسی عوامل موثر بر شکلگیری تسنن دوازده امامی در قرن نهم هجری و تاثیرات متقابل آن در برابر تشیع میباشد. تلاش نگارندگان بر آن است تا به این پرسش جواب داده شود که چه عواملی در شکل-گیری اولیه و توسعه تسنن دوازده امامی در این قرن موثر بوده است؟ و تسنن دوازده امامی و تشیع چه تاثیرات متقابلی بر یکدیگر داشتهاند؟ یافتههای این پژوهش که به صورت توصیفی- تحلیلی صورتگرفته، حاکی از این است که برچیدهشدن حلافت عباسی به عنوان قدرتمندترین نهاد دینی اهل تسنن، سبب شد تاسایر گروههای مذهبی بویژه شیعیان مجال فعالیت در فضای خاص سیاسی آن دوران را یافته و به تدریج بر تعداد پیروانشان افزودهشود. در کنار این امر فراگیرشدن نهضتهای صوفی درایران با توجه به تسامح مذهبی تیموریان، نوعی خاص از تفکر جدید را وجود آورد که سعی داشت تا ضمن پایبندی به اصول مذهب تسنن، توجه ویژهای به امامان شیعه (ع) داشته و روند متعادلی در همزیستی تسنن و تشیع در ایران بوجودآورد که تحت عنوان تسنن دوازده امامی شناخته میشود. در این بین تصوف به عنوان حلقه واسط جریانی شد که حاصل آن گذر مذهبی ایران از تسنن محض به تشیع در حدفاصل قرون هفتم تا نهم هجری بود.
یکی از منابع مهمّ پژوهشی در حوزهٔ تمدنی جهان اسلام، نسخ خطی است و بخشی از این مواریث کهن، طبعاً متعلّق به طیفِ جامعهٔ شیعی است. وجود عناصرِ مشترک قوی اعتقادی و مشابهتها و تأثیراتِ رفتاری بکتاشیان از آموزههای مکتب اهلبیت:، با شکلی صوفیانه، حاکی از آن است که آنان، بیتردید، بخشی از جامعهٔ شیعی دورمانده از اصل خویشاند. بررسی مقدّماتی گونهشناختی متون کهنِ بکتاشیان، نشان میدهد بیشترینِ آثار بکتاشیه به زبان ترکی عثمانی و در موضوع کلّی تصوّف، شامل بیان آیینها و آدابِ جمعخانهها، همراه شرح احوال و نقل سخنان رهبرانِ بکتاشیه، افسانههای عجیب تأویلی دربارهٔ رهبران بکتاشیه، بهویژه حاجی بکتاش ولی، همچنین نگاه نیمهلاهوتی به حضرت علی 7 همراه تأثیرپذیریهای بیشتر از آموزههای امام صادق 7، در کنار ردّپایی از عناصر اندیشههای غالیانه و تأویلی شیعی، بهویژه در مسئلهٔ تولّا و تبرّا از غاصبان حقوق اهلبیت: است. تحریر این نوشتار، به روش توصیفی و کتابخانهای، بیشتر بر پایهٔ نسخههای خطی بکتاشیه موجود در کتابخانههای ترکیه بوده است