پژوهش حاضر چگونگی و چرایی رفتار خلفای عباسی در مواجهه با شیعیان امامیه را میکاود و به این پرسش اساسی پاسخ میدهد که رفتار خلفا با شیعیان امامیه در مقطع تاریخی ۲۳۲-۳۲۹ ه.ق. چگونه بوده و رفتار آنها بر چه عوامل و دلایلی استوار بوده است. همچنین، به این پرسش پرداخته است که بازتاب این رفتار چه وضعیتی را برای شیعیان ایجاد کرده است. این پژوهش بر اساس شیوه تبیین تاریخی سامان پذیرفته و یافتههایش نشان میدهد که رفتار خلفای عباسی، از زمان متوکل تا پایان خلافت الراضی بالله، پیرو مشی ثابتی نبوده و آنها بنا بر عواملی همچون مشروعیتخواهی، اقتدارطلبی، و ضرورتهای سیاسی، رفتاری از سطح خشونتآمیز تا مسالمتآمیز در قبال شیعیان امامیه در پیش گرفتهاند. تبعات رفتار خصومتآمیز آنان نتایجی در نظام اجتماعی شیعیان مانند سرکوب، فشار اقتصادی، محدودیت فعالیتهای سیاسی و فرهنگی، برکناری از مناصب، بدرفتاری با بزرگان مذهبی، توهین به مقدسات و تخریب قبور ائمه شیعی داشته است. همچنین، پیامدهای رفتار مسالمتآمیز خلفا باعث ورود خاندانهای شیعی به مناصب دیوانی و حتی وزارت شد. آنها با احراز این مناصب، برای برداشتن ظلم از شیعیان، بهبود وضعیت اقتصادی و انجامدادن فعالیتهای فرهنگی در جهت حفاظت از تشیع در وضعیتی مطلوبتر گام برداشتند.
«امام کاظم» (علیهالسلام) در ابتدای امامت، با چالشهایی روبه رو بوده اند که این چالشها موجب شده است تا اقدامات ایشان به عنوان قرینه فعلی علاوه بر دلایل نقلی مورد توجه باشد. اهداف اصلی تحقیق، چگونگی و دلایل امامت امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) و نیز اقدامات ایشان در اثبات این موضوع با استفاده از منابع شیعه و اهل سنت است. سوال اصلی این تحقیق نیز بدین شرح است که «مهمترین اقدامات امام کاظم (علیهالسلام) در راستای اثبات امامت ایشان با توجه به چگونگی و دلایل امامت ایشان در منابع شیعه و اهل سنت چیست؟» این تحقیق با روش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی، به این نتیجه دستیافت که برای انتخاب امام، شرایطی مانند «وصیت، علم خاص، ودایع و سن» بهعنوان ملاک تعیینشده که بنا به دلایل قدرمتیقن، مشخص میشود که امام کاظم (علیهالسلام) شرایط امامت را داشته است. علاوه بر احادیث و دلایل منقول در قبال امامت ایشان، مهمترین اقدامات ایشان که عبارت است از وارستگی مادی و سیاسی، شفافسازی در غصب حکومت شیعیان، مقابله علمی با جریانهای انحرافی و فرقههای مختلف شیعه، مناظره با خلفای عباسی و انتخاب رویکرد تقیه، گویای این است که طرز فکر امام کاظم (علیهالسلام) طرز فکر یک «ولی، امام و زعیم» امت است؛ زیرا از یکسو جامعه شیعیان را از طریق تقیه و وکالت مدیریت کرده و از طرفی، برای اثبات حقانیتشان از طرق مختلف مانند مناظره و شجاعت در بیان، تلاش نموده و ازنظر علمی و فرهنگی نیز با بزرگترین چالش زمان خود، مقابله نموده و خطمشی آگاهانهای را بنیانگذاری نمودهاند.
قدرت گیری سلجوقیان سنی مذهب، موقعیت سیاسی اجتماعی شیعیان را دچار گسست کرد؛ اما پایگاه اجتماعی و توان فکری فرهنگی آنان را از بین نبرد. به تدریج که ساختار حکومت سلجوقی به سبب تلفیق با سنن ایرانی اسلامی در مسیر درست قرار گرفت و مهم تر اینکه شیعه امامیه هویت و ماهیت متفاوت خود را نشان داد، زمینه برای نفوذ آنان در جامعه و حکومت هموار شد. سلوک سیاسی و اجتماعی شیعیان امامی و بهره گیری موثر شیعیان از اصول اعتقادی خویش، در این جهت سهم موثر داشت. شیعیان امامی با بهره گیری از جایگاه نقیبان، منقبت خوانان، وزیران دارای نفوذ و با استفاده از اصل راهبردی تقیه در جهت حفظ و تداوم هویت گروهی خود کوشیدند و در این بستر ناسازگار با رویکرد مذهبی خود، برای پیشرفت پایگاه سیاسی و اجتماعی شیعه تلاش کردند. نتیجه این رویکرد و بهره گیری از این راهکارها، تقویت نفوذ شیعیان در دوره های پایانی فرمانروایی سلجوقیان بود که زمینه را برای اثربخشی شیعیان در دوره خوارزمشاهیان و مغولان و ایلخانان در ایران فراهم کرد. در همین راستا، مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی جایگاه سیاسی اجتماعی شیعیان امامی را در عهد فرمانروایی سلجوقیان واکاوی و عوامل موثر در این مهم را به عنوان دوره ای تاثیرگذار در سیر تحول جایگاه امامیه در تاریخ ایران بررسی می کند.