یکی از رویکردهایی که در مورد نقش امام علی× در انتشار علم و سنت نبوی میتوان درنظر گرفت این است که اساسا رشد علمی در بلاد اسلامی در سده اول چگونه صورت گرفت و انتقال علم به این بلاد و امصار با چه فرایند و مکانیسمی تحقق یافته است؟ چه کسانی در این انتقال علوم مؤثر بودهاند و ایشان در علم خود با علی× چه ارتباطی داشتهاند؟ ادعا این است که سوق دادن مسلمانان به سمت توجه جدی به علم و دانش (نه فقط علم دین) و شکلگیری این روند در جامعه تازه تشکیلیافته اسلامی در این دوره در بلاد به علی× منسوب است. برای اثبات این موضوع علاوه بر اقدامات مستقیم آن حضرت در کوفه و یمن، به نقش برخی شاگردان مستقیم ایشان مانند مانند ابنعباس و ابنمسعود و حسن بصری در مناطقی مانند مکه و بصره و کوفه توجه و روشن شده که پایهگذاری دانش در این سرزمینها در سده اول بهواسطه فعالیت علمی ایشان بوده است
کان لموسم الحج خصوصیة بالغة الأهمیة عند اهل البیت( منذ أیام الاسلام الأولى فی البعثة النبویة حینما وظف الرسول الکریم محمد$ موسم الحج لنشر الإسلام بین القبائل ولتعریة قریش ومواقفها من الإسلام والمسلمین لذلک حاولت منع تواصل الرسول بینه القبائل العربیة بشتى السبل من المقاطعة والحصار ولکنها لم تنجح فااستطاع الرسول التواصل مع زعماء الخزرج والاوس فی یثرب وعرض علیهم الإسلام تقبلوا بذلک وبایعوه على النصرة والذب عنه فکان هذا من ثمرة الحج توظف الرسول الکریم ایضا الحج فی تبلیغ موقفه النهائی من وجود الشرک فی أرض العرب حینما ارسل الإمام علی بن أبی طالب% إلى مکة بتبیلغ سورة براءة عام 9 هج وفی العام التالی حج حجته حجة الوداع التی أوضح فیها التعالیم الأخیرة لدینه وجعل علی بن أبی طالب% خلیفة له ولکن لم تجری الأمور وفق ما أراد$ وفی أیام الإمام علی کان لموسم الحج الوسیلة المهمة لتبیان فساد آراء معاویة وشقه لعصا الأمة إذ لم یستطع الإمام الحج فی أیام خلافته بنفسه لانشغاله بالحروب وفی أیام الحج بین الإمام الحسن% حقیقة الصلح الذی جرى بینه وبین معاویة للناس بعدما أقطار الناس علیه یسألونه عن سبب ذلک توظف الإمام الحسین الحج لإعلان الثورة ضد یزید بن معاویة وخرج من مکة فی الترویة قاصدا العراق وکذلک الحال بباقی اهل البیت الذین وقفوا موسم الحج فی تبلیغ أحکامهم المدینة ومواقفهم من الأحداث والثورات التی اندلعت فی أیامهم وکلک وسیلة لإیصال الحقوق الشرعیة والأموال لهم واستمرت هذه الحالة إلى أیام الجواد والهادی( الذی بدأ یقل اختلاط الأئمة بالناس فی أیامهم لینعدم فی أیام الإمام العسکری% الذی لم یتمکن من الحج ام الإمام الأخیر فتذکر النصوص ان إعلان خروجه للعالم سیکون فی موسم الحج.
با رحلت رسول خدا، توجه به رویکرد صلحمحورِ آن حضرت به منظور حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان کمتر شد. اما با شروع خلافت امیرالمؤمنین و التزام عملی ایشان به قرآن و سنت پیامبر، توجه به این امر نیز رنگی تازه به خود گرفت. مروری بر عملکرد امام در دوران کوتاه خلافت ایشان و مطالعة موردی جنگ جمل، بر پایة کهنترین متون تاریخی، براین امر گواه است. بر این اساس، پرسش پژوهش حاضر آن است که چه مستندات تاریخیای از نحوة عملکرد امام علی در وقایع پیرامون جنگ جمل وجود دارند که با بهرهگیری از آنها بتوان بر توجه آن حضرت به حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان با رویکردی صلحمحور صحه گذارد؟ نتیجة این پژوهش توصیفی - تحلیلی، آن است که ایشان با محوریت جلوگیری از ایجاد افتراق در جامعه، ضمن شفافسازی اوضاع برای مردم و فرستادن نمایندگانی نزد فتنهانگیزان، با رویکردی صلحطلب کوشیدند تا از منتهی شدن فتنه به جنگ جلوگیری نمایند. همانطورکه پس از اتمام نبرد، با پرهیز از خشونت و رفتار دینمحور با بازماندگان، عدممماشات در امور جامعة اسلامی (انتخاب حکمران) و نوشتن نامه و تشریح وقایع برای مردم کوفه و مدینه، در حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان کوششی حداکثری داشتند.
جریــان بنی الحســن یکی از شــاخه های مهــم زیدیه در میانة قرن دوم هجری اســت که تاثیــرات زیــادی در جامعة شــیعه داشــته و عمدتا جریــان تقابل با نظام اموی و ســپس عباســی را رهبــری میکردنــد. از آنجاکــه بنــی الحســن هیــچ گاه نتوانســتند حمایــت ائمه ؟ را دربارٔه اقدامات خود جلب کنند، نوعی تقابل و انکار را نسبت به ایشان در پیش گرفتند. علم ائمه ؟ به امور آینده که از طریق پیامبر اکرم ؟ به ایشــان رســیده بــود و دانش اختصاصی ایشــان در امر دین کــه از طریق امیرالمومنین ؟ و امامان پس از او در اختیار داشتند، مشروعیت بنی الحسن را با چالش جدی روبرو میکرد؛ ازاین رو سیاست انکار آموزٔه علم الهی ائمه ؟ به روشی پایدار و انحرافی عمیق در زیدیه و در قــرن دوم تبدیل شــد. این مقاله گزارشــی از ایــن جریان را در بازٔه زمانــی پرالتهاب نیمة اول قرن دوم ، عرضه میکند.
توسعه فرهنگ رای و قیاس در سده اول ، به گونه ای مکمل و جبران کننده فقدان دست رسی به وحی شده بود و دست کم در موارد نبود موضوعی در کتاب و سنت ، مسائل از طریق رای و اجتهاد حل می شد. توسعه این روال در نظام فقهی و قضایی رایج موجب شد، افراد بسیاری آن را امری عادی تلقی کنند. این فرهنگ در میان برخی شیعیان عمدتا کوفی که تازه هدایت شده یا بیشتر با جریان عامه در تعامل بودند، تاثیراتی را آشکار کرده بود، و امام صادق ع تلاش کردند شیعیان را از لغرشگاه های این فرهنگ دور کنند. مقاله حاضر می کوشد به بررسی تاثر شیعیان کوفه از این فرهنگ در نیمه اول سده دوم بپردازد.