موعود باوری یکی از برجستهترین اعتقادات اسلامی شناخته شده است. اهمیت موضوع، محققان را بر آن داشته تا از زوایای گوناگون دربارة این اصل مهم اظهار نظر کنند. و هر چند در اصل و اساس مهدویت میان نویسندگان و عالمان اسلامی به نوعی اتفاق نظر دیده میشود، در عین حال تعداد اندکی درصدد خردهگیری یا انکار این باور بر آمدهاند که شاخصترین آنها و به نوعی سردمدارشان ابن خلدون مغربی است که با تضعیف احادیث مهدویت، اساس این اعتقاد را انکار کرده است. این نوشتار در ابتدا دیدگاه و مبانی وی در تضعیف احادیث مهدویت را دنبال میکند؛ آن گاه آنها را نقادی خواهد کرد.
در این نوشتار، در بازخوانی و نقد دیدگاههای کلبرگ و مدرسی دربارۀ پیدایش تشیع دوازدهامامی، بر پایۀ روش تاریخی ـ کلامی و با هدف مقایسۀ دیدگاهها و بیان کاستیها و اشتباهات کمترشناختهشدۀ این دو، موارد زیر دانسته شد: کلبرگ پیدایش تشیع دوازدهامامی را «انتقال از امامیه»، و مدرسی «تکامل تدریجی مکتب تشیع» خوانده است. هر دو، تاریخ آن را تقریبا همسان، نیمة قرن چهارم هجری دانسته و در اینباره به موارد انعکاس اندیشة «دوازده امام» در متون کهن استناد کرده و دچار اشتباهاتی بعضا فاحش شدهاند؛ چنانکه هر دو، ثبت عقاید اثناعشری را در برخی متون که کامل به ما نرسیدهاند، انکار نموده و از ثبت آن در برخی منابع غفلت کرده و دیدگاههایی ناهمگون و گاه متناقض داشتهاند. افزون بر این، کلبرگ به همپایگی واژة امامیه با اثناعشریه توجه نداشته و مدرسی نیز دچار «تردیدها» و «تعمیمها»ی ناروا، اشتباه در «شناسایی متن و نسخههای کهن یک روایت» و «بیدقتی در فهم اصطلاحات مهدویت» شده است.
مباحث مربوط به مهدی موعود( همواره مورد توجه اندیشمندان بوده و از جهات گوناگون بررسی شده است. به موازات تلاش ارزشمند دانشمندان مسلمان در تبیین صحیح آموزههای مهدوی، اسلامشناسان غربی نیز از این موضوع غافل نمانده و دربارۀ این باور اصیل اسلامی به اظهار نظر پرداختهاند. بیشتر دیدگاههای مستشرقان و مهدیپژوهان غربی، خواسته یا ناخواسته، از حقیقت مهدویت فاصله گرفته است که این امر، همت دوچندان مدافعان حریم امامت و مهدویت را در پاسخگویی به شبهات مطرح شده طلب میکند. اما با وجود تلاشهای انجام شده، روند نقد و بررسی مقالات و نوشتههای اندیشمندان غربی، بهویژه آنچه در دایرةالمعارفهای معتبر آمده، به کندی صورتپذیرفته است. نوشتار پیش رو، گام کوچکی در مسیر آشنایی با کلیاتی در اینباره است.
درباره استناد کتاب معروف «مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه» به امام صادق (ع)، بحث هایی بین عالمان و صاحب نظران در گرفته که آیا این کتاب همانند دیگر کتب روایی است که بتوان نقل های آن را به امام (ع) استناد داد یا نه؟ در این نوشته با بررسی های انجام شده ثابت گردیده که این کتاب، هم از نظر سند با اشکالات جدی مواجه است که استناد آن را به امام (ع) مشکل کرده و هم با تحلیل متن آن این نتیجه به دست آمده که هرچند برخی از روایات منقول از ائمه معصومین (ع) در این کتاب آمده، ولی هرگز نمی توان این را کتابی املاء شده و یا نوشته شده توسط امام صادق (ع) دانست، بنابراین اگر شواهد خارج ازاین کتاب وجود نداشته باشد که بدان وسیله حدیث بودن گفته ای از آن را ثابت بکند نمی توان آن سخن را به امام صادق (ع) استناد داد.