در این نوشتار، در بازخوانی و نقد دیدگاههای کلبرگ و مدرسی دربارۀ پیدایش تشیع دوازدهامامی، بر پایۀ روش تاریخی ـ کلامی و با هدف مقایسۀ دیدگاهها و بیان کاستیها و اشتباهات کمترشناختهشدۀ این دو، موارد زیر دانسته شد: کلبرگ پیدایش تشیع دوازدهامامی را «انتقال از امامیه»، و مدرسی «تکامل تدریجی مکتب تشیع» خوانده است. هر دو، تاریخ آن را تقریبا همسان، نیمة قرن چهارم هجری دانسته و در اینباره به موارد انعکاس اندیشة «دوازده امام» در متون کهن استناد کرده و دچار اشتباهاتی بعضا فاحش شدهاند؛ چنانکه هر دو، ثبت عقاید اثناعشری را در برخی متون که کامل به ما نرسیدهاند، انکار نموده و از ثبت آن در برخی منابع غفلت کرده و دیدگاههایی ناهمگون و گاه متناقض داشتهاند. افزون بر این، کلبرگ به همپایگی واژة امامیه با اثناعشریه توجه نداشته و مدرسی نیز دچار «تردیدها» و «تعمیمها»ی ناروا، اشتباه در «شناسایی متن و نسخههای کهن یک روایت» و «بیدقتی در فهم اصطلاحات مهدویت» شده است.
دوره فاطمیان از دورههای برجسته تاریخ اسلام است که با توجه به گستره زمانی و وسعت قلمرو حکومتی سزاوار تحقیقات جدی و جدید است. حکومت دویستسالهشان بر مصر و تأثیرگذاریشان بر تمدن اسلامی به خودی خود کافی است که آنها را شایسته چنین امعان نظری کند. تحقیق حاضر با هدف شناخت اقدامات عملی فاطمیان مصر در راستای کمک به ایجاد تمدن اسلامی انجام شده است. بدین منظور اقدامات عملی خلفای فاطمی، که از مظاهر تمدنساز محسوب میشود، نظیر مناسبات ایشان با قدرتهای همجوار، ساخت و ایجاد مراکز علمی و کتابخانهها، تشکیل کرسیهای علمی در قالب دارالحکمهها و دارالعلمها و فعالیتهای دیگر نظیر ترجمه و تألیف کتب بررسی شده است. پژوهش حاضر به روش توصیفیتحلیلی با استناد به منابع تاریخی و دست اول بر این نکته نیز تأکید میکند که فاطمیان در دوره حکومت بر مصر توانستند به دلیل اقتضائات سیاسیاجتماعی در جهت آرمانهای آزادیخواهانهشان و در راستای کمک به تمدنسازی مسلمانان سیاست تسامحگرایانهای را در پیش بگیرند. اتخاذ این رویکرد و سیاست تساهل و تسامح در برابر ادیان و مذاهب دیگر به میزان چشمگیری در شکلگیری تمدن اسلامی قرون سوم و چهارم، که از آن به دوران طلایی تمدن اسلامی یاد میشود، تأثیرگذار بوده و چون مناسبات این دولت با دولتهای همجوار و همزمان در این تأثیرگذاری و نقش آنان در شکوفایی فرهنگ و تمدن و رواداری مذهبی تأثیر داشته است، این محور نیز در آغاز نوشتار بررسی میشود.
شیعهستیزی در عصر حاضر شکل جدیدی به خود گرفته و رویدادهای گستردهتری را نسبت به گذشته رقم زده است. لذا ضروری است گونهها، علل و ماهیت آن، خصوصاً با هدف بررسی فرآیندبودن یا برنامهبودن شیعهستیزی معاصر بررسی، و به این پرسشها پاسخ داده شود که: انواع شیعهستیزی جدید و علل آن کداماند؟ آیا شیعهستیزی جدید فرآیندی طبیعی در ادامه شیعهستیزی تاریخی است یا برنامهای فراتر از آن است؟ یافتههای این پژوهش، با روش برهان انّی (بهرهگیری از دادههای معلولی برای کشف و توصیف علت) و استفاده ضمنی از تحلیل گفتمان، حاکی از این است که شیعهستیزی در مجموع به دو گونه شیعهستیزی دیرینه (تاریخی) و جدید (معاصر) تقسیم میشود و شیعهستیزی جدید را باید در دو قسم بیرونی (بیرون دنیای اسلام) و درونی (درون دنیای اسلام) دانست. شیعهستیزی معاصر بیرونی بیشتر برنامه است تا فرآیند، ولی شیعهستیزی معاصر درونی فرآیند بلندمدتی است که در شیعهستیزی دیرینه (تاریخی) ریشه دارد، اما در عصر حاضر تحت مدیریت شیعهستیزی بیرونی (برنامهای) در آمده است.
شهداى سادات و شيعه در زمان امامت امام جواد (ع) موضوع اين نوشتار است كه هم شهداى قيامهاى شيعى را شامل مىشود و هم آنهايى كه به صورت فردى و يا در زندان به شهادت رسيدند؛ يعنى در محدوده زمانى دوران هفده ساله امامت آن حضرت (204- 220 ق). قتلعام برادران و نزديكان امام رضا (ع) در همان ابتداى امامت امام جواد (ع) به دست مأمون، موضوعى است كه تقريباً بيشتر تاريخنگاران به آن اشاره كردهاند. معروفترين اين شهدا محمد و زيد بن موسى بن جعفر (ع) در خراسان و احمد و محمد بن موسى بن جعفر (ع) در فارس بودند كه به دست مأموران مأمون به شهادت رسيدند. چند قيام مهم علويان را در دوره معتصم شاهد هستيم. قيام محمد بن قاسم حسينى در طالقان و قيام على بن حمزه در شيراز مهمترين آنهاست. كه به شهادت آنها و هوادارانشان انجاميد. اما آنچه قيام و شهادت را در زمان امام جواد (ع) متمايز كرده، دو قيام خونين در قم، اولى با فرماندهى يكى از وكلاى آن حضرت به نام يحيى بن على عمران و ديگرى به سردمدارى يكى از شيعيان مخلص به نام جعفر بن داوود بود. اين دو قيام از معدود حركتهاى اماميه در آن دوران به شمار مىرفت كه برخى آن دو را با امام جواد (ع) مرتبط مىدانند، اگرچه دليل قطعى براى اثبات آن در دست نيست.