نوشتاری که برگردان آن در پی میآید، پژوهشی است مستند به منابع اصیل برای بازشناخت روابط ایران و مصر در سه قرن اول هجری، مؤلف در این مقاله به مطالبی از این دست پرداخته است: نقش فعال ایرانیان یمن در سپاه عمروبن عاص در فتح مصر (19 و 20 هجری) و آغاز حضور موقت و دائمی شماری از آنان در آن سرزمین، نقش قاطع و تعیین کننده خراسانیان در سرنگونی امویان و تعقیب مروان ـ آخرین خلیفه اموی ـ تا مصر، رواج کلمات و واژههای فارسی و اصطلاحات دیوانی ایرانی در قلمرو شرق خلافت اسلامی، مهاجرت گروههایی از ایرانیان به مصر و اسکان و استقرار آنها در آن کشور، گستردگی فعالیت تجاری ایرانیان تا شمال آفریقا، سلطه و سیطره ایرانیان بر ایالتی از مصر و تأسیس سلسلهای نیمه مستقل در مصر، استقرار نظام دیوان سالاری و شیوههای حکمرانی ایرانی در قلمرو شرق خلافت اسلامی و موارد دیگر.
هرچند تاریخ حضور تشیع در مصر تقریباً با تاریخ ورود اسلام به این کشور همزمان است اما شیعیان در تاریخ معاصر این کشور همواره با مشکلات متعددی روبهرو بوده و تحت فشار حکومتها قرار داشتهاند. امروزه جریان تشیع در مصر، با دشواریها و موانع متعدد داخلی و خارجی مواجه است، از جمله: شکلگیری اندیشههای افراطی ضدشیعی در مصر، شیعههراسی، قرارگیری در موقعیت فرودستی کمیتی، معضلات امنیتی، فقدان رسمیت مذهبی، نبود مرجعیت دینی و فکری، اتهام ارتباط با ایران و تأمین منافع آن، نبود نهادهای علمیفرهنگی شیعی مانند مسجد، حسینیه، حوزه علمیه، چاپخانه، مؤسسه، حزب سیاسی و ...، هجمههای تبلیغاتی، فشار اقتصادی،تنگناهای قانونی و ... . جریانهای افراطی سلفی و نیز دولتها در شمال آفریقا و مصر معمولاً در تضاد با شیعیاناند و ضمن سلب آزادی بیان آنها، به تبلیغات مستمر، اغراقآمیز و نادرست درباره تشیع مشغولاند. افزون بر آن، نگاه امنیتی حکومت و مراکز امنیتی مصر به شیعیان و فعالیتهای آنان سبب شده است حکومت به بهانههای مختلف از این موضوع بهرهبرداری سیاسی کند و هر از چند گاهی با تشدید فشار بر شیعیان مصر از فشار افکار عمومی بر خود بکاهد. برخی مطبوعات مصر نیز برای تخریب چهره جامعه اسلامی شیعه، حقایق را به گونهای دیگر جلوه میدهند و بعضاً به سخنان شخصیتهای سلفی استناد میکنند، در حالی که این گروه دشمن شیعیاناند و ضمن عرضه اطلاعات نادرست از تشیع، ادبیات موهنی دارند. در این نوشتار میکوشیم بعد از اشارهای مختصر به شیعههراسی در مصر و رابطه آن با انقلاب اسلامی، برخی از دشواریهای فرهنگی شیعیان معاصر مصر را بررسی کنیم.
یکی از جنبههای مهم حکومتهای مختلف ایران، سیاست مذهبی آنها بود که در ساختار حکومتیشان تأثیر بسزایی داشت. حکومتهای بعد از اسلام ایران، عمدتاً به عنوان تابع خلیفه عباسی، ضمن در نظر داشتن جایگاه معنوی خلافت، به دنبال کسب اعتبار برای خود نیز بودند. سیاست مذهبی خلفا حمایت از اهل تسنن بود. حکومتهای غزنوی و سلجوقی نیز بالطبع حمایت از اهل تسنن را به عنوان سیاست مذهبی برگزیدند. مسئله این پژوهش تبیین کنشها و تعاملات سیاسی حکومتهای غزنوی و سلجوقی با شیعیان امامیه است. ظاهراً غزنویان به عنوان صاحب روشی در سیاست مذهبی حکومتهای ایران بعد از اسلام بودند که از مذهب به عنوان دستاویزی برای دستیابی به اهداف خویش سود میبردند. در ادامه، سلجوقیان نیز، به عنوان دنبالکننده روش آنها البته با تساهل بیشتر، همین رویه را در پیش گرفتند. آنها از یک سو با سرکوب مخالفان داخلی، با عنوان بدمذهبان، سیطره خویش را در درون قلمرو حفظ میکردند و از سوی دیگر به تنظیم مناسبات با خلافت مبادرت میورزیدند تا مشروعیت دینی و سیاسی را از خلیفه عباسی دریافت کنند. در دوران تسلط ترکان غزنوی و سلجوقی بر ایران، شیعیان بر حکم مذهبی «تقیه» گردن نهادند و در خفا به فعالیت فرهنگی و نفوذ در دستگاههای حکومتی روی آوردند. این فعالیتها در دوران سلجوقی خود را نشان داد. حضور رجال و علمای شیعه در مناصب اداری شهری، همچون قضاوت، نقابت، و مناصب اداری کشوری، همچون حضور د