بحث از ماهیت عقل، و نقش و جایگاه آن در فهم و تنسیق عقاید و نیز نسبت عقل با وحی و سنت نبوی از مهمترین مسائل کلامی است، از دیرباز تا کنون، که دو دیدگاه عقلگرایی و نصگرایی را در بین عالمان دینی به وجود آورده است. در این میان، اندیشة فیض کاشانی همواره با ابهام همراه بوده است. عدهای با تکیه بر برخی کتابهای او، همچون عینالیقین، انوارالحکمه و اصول المعارف، که همسو با عقلگرایی به نگارش درآمدهاند او را عقلگرا معرفی نموده، عدهای دیگر با تکیه بر برخی دیگر از کتابهای او، همچون المعارف، وافی، شافی و نوادرالاخبار، که همسو با نصگرایی است او را نصگرا معرفی میکنند. تحقیق حاضر با عنایت به تمام آثار به جا مانده از این اندیشمند قرن یازدهم عقلگرایی او را در حوزة عقاید به اثبات میرساند.
برخی از شیعه شناسان غربی اصل اعتقادی عدل در شیعه امامیه را برگرفته از کلام معتزلی می دانند درحالی که این اصل اعتقادی از آموزه های نظری و عملی امام علی علیه السّلام نشأت گرفته است.عدل از نظر امامیه دارای شأنی وجودشناسانه است که از صفت عدل الهی آغازشده،در کیهانشناسی جریان یافته،و نهایتا از طریق انسان کامل که دارای شأن خلیفه اللهی است در کلیه شئون اجتماع بشری جریان می یابد بنابراین حتی اصل امامت مبتنی بر اصل اعتقادی عدل است. براین اساس اصل معرفت شناسانة معقولیت نیک بودن عدل و قباحت ظلم که امری معرفت شناسانه است در آموزه های علوی ناشی از عدل محوری وجودشناسانه اسلام می باشد.همچنین تأکید شیعه امامیه برغلبه تاریخی حق برباطل، معلول عدالت محوری وجود شناسانه و معرفت شناسانه امامان است در این صورت بندی مفهومی، اصل امامت مبتنی بر اصل عدل است به بالعکس. درحالیکه نظریه عدالت در کلام معتزلی فقط دارای شأنی معرفت شناسانه است؛نگارنده در این مقاله با تمرکز برآموزه های پیشوای اوّل شیعیان علی علیه السّلام به ریشه یابی اصل اعتقادی عدل می پردازد و پایگاه اصل عقل بنیان عدل را در تعالیم علمی و عملی ایشان می یابد و به این ترتیب ادعای خاورشناسانی که متکلمان معتزله را مبنای اصل عدل در اعتقادات امامیه می دانند مردود اعلام می کند.
فیض کاشانی عالم کم نظیری است. در کل تمدن اسلامی آدم هایی به مانند او زیاد نبوده اند. آدمی است داری ابعاد مختلف فرهنگی. زندگی و رفتار اجتماعی اش هم نشان می دهد آدم مستقلی بوده. در هر زمینه ای که وارد شده اجتهادات کم ندارد. فیض با اینکه گرایشات اخباری داشته اما اخباری گری او هم متفاوت با ملا امین استرابادی است (در این باره بعدا خواهم نوشت).
مقاله حاضر که برای بیان تقریر فیض کاشانی از اعتقادات امامیه نگاشته شده است، نخست زندگانی علمی فیض کاشانی را بررسی میکند و به تنوع گرایشهای فکری وی اشاره میکند. فیض از جمله عالمانی است که فلسفه، تصوف و علم کلام را تخطئه کرده، و برای عرضة اعتقادات، نقل از معصوم را کافی میداند. وی با ادعای بینیازی از کلام متکلمان، اقدام به تألیف کتابهای اعتقادی نموده است. در مقاله حاضر در عین توضیح این موضعگیری منفی فیض در قبال فلسفه، تصوف و کلام، پایبندی عملی او به این موضع نفی شده است. بخش اصلی مقاله حاضر به بیان دیدگاههای اعتقادی فیض اختصاص دارد که بر محور کتاب انوار الحکمه وی صورت گرفته است. اهمیت انوار الحکمه همانطور که در مقاله بررسی شده در این است که این کتاب تمام گرایشهای او اعم از فلسفی، عرفانی، کلامی و حدیثی را به نمایش درمیآورد. بهرغم آنکه تمام این گرایشها در انوار الحکمه نمود یافته است، وی در این کتاب اعتقادات را نه در قالب ساختار مرسوم کلامی، بلکه در قالبی خاص بیان میدارد که بهطور مستقیم از آیات قرآن گرفته شده است.