هاینس هالم از جمله مستشرقینی است که در معرفی شیعه و منشأ پیدایش آن، دو نکته از او مغفول مانده است. تمایز مفهومی شیعه و تشیع؛ و تعدد اصطلاح و مصداق شیعه. طبیعتا این تفاوتها منشأهای گوناگونی را به دنبال خواهند داشت. نوشتار پیشرو با تمرکز بر این سوال که بر دیدگاه هاینس هالم در باب پیدایش شیعه چه نقدهایی وارد است شکلگرفته و در همین راستا ابتدا دیدگاه او توصیف، و سپس تحلیل و نقد گردیده است. در این پژوهش، ضمن برجستهکردن تمایز میان دو اصطلاح شیعه و تشیع، به این نتایج دست یافتیم که شیعه هم به لحاظ نوع هم به لحاظ مصداق متعدد است؛ شیعه از حیث مصداق میتوان به فرد، جمع و جامعه اشاره داشته باشد و از حیث نوع به شیعة اعتقادی و سیاسی قابل تفکیک است. زمان پیدایش هر کدام از این انواع و مصادیق، متفاوت از دیگری است. در نهایت افزون بر آنکه اصل پیدایش شیعه به زمان پیامبرصلی الله علیه و آله برمیگردد، به یاری قرائن و شواهد تاریخی به احتمال قوی پیدایش جمعی از شیعة اعتقادی حداکثر تا سال چهام هجری تحقق یافت. این پژوهش در بخش جمعآوری اطلاعات از روش کتابخانهای و اسنادی و در بخش اندیشهورزی از روش تحلیلی بهره برده است.
کتاب مذهب شیعه یا عقیده شیعه اثر دوایت دونالدسن، از نخستین پژوهشهای شرق شناختی در نیمه اول قرن بیستم است که به بحث درباره ائمه اطهار (ع) و مطالعه درباره جغرافیای تاریخی مراقد آنان اختصاص دارد. مولف در فصل ششم این کتاب درباره امام حسن (ع) سخن گفته و شرحی تاریخی از رویدادهای عصر و حیاتش به دست داده است. وی اطلاعات و اخبار خود را از برخی از منابع معتبر و منابع قصصی نامعتبر اخذ کرده و در این فصل برداشتها و تصورات کلی خود را درباره شخصیت امام حسن (ع) و زندگی و سیره ایشان و شرایط آن عرضه میکند که به دور از حقیقت است. وی گرفتار خطاهای بزرگی شده و مجموعهای از دروغها و اخبار ساختگی را به این شخصیت بزرگ نسبت داده که از نظر محتوا و سند عاری از حقیقت است. ناقد در این مقاله کوشیده است بر پایه روایتها و اخبار متقن به نقد و بررسی این دروغها و اخبار ساختگی پرداخته و اعتبار منابعی را که وی بدانها استناد جسته است، رد کند.
روششناسی تفسیری با تمایزگذاری میان پدیدههای انسانی و طبیعی، بر این اصل استوار است که موضوع جامعهشناسی دین، بعد ذهنی و معنایی صورتهای تجلییافته دین در تاریخ، جامعه و رفتار انسانهاست. این الگو، بر خلاف الگوی اثباتی که به منشا دین و کارکردهای آن در سطح کلان جامعه توجه دارد، به بررسی ماهیت نمادها و اعتقادات دینی و نقش آنها در معنابخشی به زندگی فردی و اجتماعی میپردازد. پژوهش حاضر با رویکرد تفسیری کلیفورد گیرتز، به مطالعه موردی نخلگردانی در روستای ابیانه پرداخته، ضمن بهرهگیری از دو روش توصیف مختصر و فربه مناسک، به بازنمایی معانی آگاهانه و نمادهای پنهان نخل اشاره میکند. مهمترین روشهای جمعآوری اطلاعات در این مقاله، روش مشاهده مشارکتی، مصاحبه و روش کتابخانهای است و نتیجه پژوهش، بیان میکند که نخل به مثابه تابوت امام حسین (ع) در بستر حیات اجتماعی و زندگانی مردم ابیانه، معنایی فراتر از آنچه در عالم واقع وجود دارد را با خود حمل میکند و نمادی از مفاهیم آزادگی، شفابخشی، رستاخیز و بازگشتی جاودانه به اصل واحد را به خود گرفته که در گذر زمان فرسوده نشده، بلکه عاملی برای حفظ تبار، بزرگداشت عناصر طبیعت و بازتولید تقدس اماکن مذهبی در پهنه باورها و مناسک شیعی بوده است.