محمد بن مقلاص اسدی مکنی به ابوالخطاب یکی از غلات معروف در زمان امام صادق(ع) بوده است. او امام را تا مقام خدایی بالابرد و درباره ایشان غلو کرد.غلو در لغت به معنای تجاوز از حقوق و حقیقت است و مترادف آن را می توان افراط دانست ولی اصطلاحا به معنی اعطای مقام الوهیت و خدایی به ائمه اطهار (ع) و شراکت آنان در معبودیت است . در قرآن نیز صراحتا در سوره نساء آمده است:در دینتان غلو و افراط نکنید. اسامی گوناگونی را برای ابوالخطاب یادکرده اند که از جمله می توان به محمدبن زینب اسدی اجدع،ابوالخطاب بن ابی ذئب و جز اینها اشاره نمود. گزارش هایی در دست است که به تصریح آنها ابوالخطاب بر دستگاه خلافت منصور دوانیقی خروج کرده است. سعد اشعری میگوید:ابوالخطاب و یارانش که 70 نفر بودند در مسجد کوفه گردآمده و تظاهر به زهد میکردهاند و هرکدام در کنار ستونی از مسجد مردم را پنهانی به مسلک خود میخواندهاند هنگامی که عیسی بن موسی ـ والی منصور در کوفه ـ رسید گروهی را برای از بین بردن ابوالخطاب و یارانش روانه مسجد کرد که در نهایت پس از یک نبرد خونین همه یاران ابوالخطاب به قتل رسیدند و خود او نیز پس از مدتی توسط دستگاه خلافت به قتل رسید. روایت کشی نشان می دهد مرگ ابوالخطاب در سال 138 ق اتفاق افتاده است. از جمله فرق تشکیل یافته پس از ابوالخطاب می توان به معمریه پیروان معمر، بزیعیهپیروان بزیع، عمیریهعجلیه پیروان عمیر بن بیان عجلی ، مفضلیه پیروان مفضل صیرفی و خطابیه پیروان ابوالخطاب اشاره نمود. امام صادق(ع) از تمام این فرق بیزاری جست و چه در خفا و چه آشکارا ابوالخطاب و یارانش و هرکه را با او هم عقیده بود لعن و تکفیر نمود. از عقاید بارز ابوالخطاب می توان به اعتقاد حلول روح الهی در آدمی و تناسخ و اباحی گری اشاره کرد. با توجه به این که ابوالخطاب شخصیتی منفور و طرد شده به شمار می رود و عقاید باطلی را رواج داده است، نمی توان به مرویات و منقولات او وقعی نهاد و برآنها اعتماد کرد.
مطالعه آثار، روایات و روش کلامی متکلمان شیعه در عهد حضور ائمه نشان دهنده اصالت و استقلال کلام امامیه در محتوا و روش بوده و حتی نشانههایی از خوشهچینی بزرگان معتزله از سفره کلام امامیه را به ما نشان میدهد. این تحقیق در پی بررسی احوالات شخصی،علمی و اجتماعی یونسبنعبدالرحمن و نشان دادن چهره کلامی او میباشد. یونسبنعبدالرحمن از جمله اصحاب جلیل القدر امامکاظم و امامرضا میباشد که علاوه بر توثیقات بسیار جواز رجوع به او در اخذ معالم دینی از سوی ائمه صادر شدهاست. وی اولین فردی است که با جریان انحرافی واقفیه به مبارزه پرداختهاست.یونس در روش کلامی خود همانند متکلمان کوفه عقل گرایی متن اندیش را سرلوحه خود قرار دادهاست. وی در بخش استنباط راه هشامبنحکم را پیموده و در این راستا برخی از اندیشههای او را تبیین نمودهاست. در حوزه دفاع با وجود نقل مناظرات اصحاب توسط یونس هیچ مناظرهای از وی در دست نیست. اما نقل مناظرات متعدد از دیگر متکلمان شیعه نظیر هشام و مومن طاق نشان از پذیرش روش کلامی آنان در دفاع از سوی یونس میباشد.
در عرصۀ کلام شیعی بویژه امامت، که بن مایه و وجه تمایز این فرقه با دیگر فرقه هاي اسلامی به شمار می رود، ردیه هاي بسیاري از سوي مخالفان شیعه نگاشته شده که سعی در تخریب این مذهب داشته اند. از جملۀ این افراد که با بن مایۀ عصبیت و با تحریک استعمارگران زمانه، به اصول مذهب شیعه، خصوصاً، امامت هجوم آورد، مولوي عبد العزیز دهلوي با اصالتی هندي بود که در رد شیعه کتابی به نام تحفة اثن ی عشریه نوشت. باب هفتم این کتاب، در بر دارندى اشکالاتی بر آیات و احادیثی است که شیعه براي امامت امیر المؤمنین اقامه می کند. بر ضد این اثر، عالمی وارسته و متکلّمی متبحر از سادات موسوي، از همان دیار هند، با نگارش پاسخی مفصل و کوبنده، از مذهب تشیع دفاع نمود. او کسی نبود جز علامه میر حسین کنتوري. در این مقاله، سعی می کنیم روش میر حامد حسین را در پاسخ به کتاب پیش گفته بررسی کنیم.