پدیده گروش به اسلام در سرزمینهای فتح شده به دست عـربان مسلمان از جمله موضوعاتمبهم و مـناقشهبرانگیز در مـطالعات تاریخ اسلام است.بخش عمدهای از دگرگونی اجتماعی قبطیان درمصر اسلامی به تغییر دین آنان از مسیحیت به اسلام بازمیگردد.تبدیل تدریجی این گروه از اکثریت به اقلیّتیتحت حاکمیت مسلمانان فرآیند پیچیدهای بود،زیـرا مسلمانان نه با اخراج قبطیان بلکه با تغییر دین آناندر این سرزمین تبدیل به اکثریت شدند.روزگار خلافت الحاکم بامر اللّه فاطمی،شاهد تغییر آیینشمار بسیاری از مسیحیان قبطی به اسلام بود.گـروش قـبطیان در این دوره ریشه در فشارها ومحدودیتهای سیاسی،اجتماعی و مذهبی داشت که از سوی خلیفه بر جامعۀ قبطی تحمیلشد.باوجوداین فرآیند اسلامپذیری اینان کامل نشد،چرا که پس از رفع اجبار از نوکیشانبسیاری از آنان از مسلمانی انصراف دادنـد و بـه مسیحیت بازگشتند.
واقعیت تاریخی جابر بن حیان که در بسیاری از آثار منسوب به او خود را شاگرد امام صادق(ع) خوانده و اشارههای متعددی به آن امام کرده، از سوی پاول کراوس، بزرگترین محقق در زمینة کیمیای جابری، به طور کامل زیر سؤال رفته و تناقضهای عدیدة موجود در این اشارهها و شواهد با استناد به «مجموعة جابری» استخراج و مطرح گردیده است. این مقاله بر آن است تا با تحلیلی تاریخی و محتوایی به توضیح و تبیین چهار نوع از این شواهد و اشارات جابر به امام(ع) بپردازد و نظرهای پاول کراوس را در مورد یک مسئله مهم در تاریخ علم، یعنی مسئله جابری نقد و ارزیابی نماید؛ خاصه آنکه شمار قابل توجهی از مخطوطات منسوب به جابر هنوز منتشر نشده و به دست محققان نرسیده است و از این رو، باب گفتوگو دربارة این مسئله همچنان گشوده و جای نظرها و پاسخهای تازه در این باره خالی است. امید میرود که این مقاله پاسخی به این مسئله باشد.