در این نوشته، نویسنده سعی دارد تا دیدگاه و موضع گفتمان جمهوری اسلامی ایران را در قالب مبحث حقوق بشر بررسی کند. این مهم، با توجه به روش تحلیل گفتمانی لاکلاو موف در قالب استنباط و تدوین دو زنجیره نفی ها و زنجیره اثباتهاصورت می پذیرد. در بررسی گفتمان حقوق بشری جمهوری اسلامی ایران، سعی کرده ایم نظرات سازندگان این گفتمان را و همچنین متن قانون اساسی را به عنوان متن گفتمان در نظر بگیریم واین مسئله را در چهار مفهوم کلیدی حقوق بشر -به دلیل محدودیت کار-یعنی آزادی، برابری، حق حیات و کرامت انسانی بررسی کنیم. این چهار مفهوم را ابتدا در قالب زنجیره نفی ها بررسی کردیم یعنی معنایی از این چهار مفهوم که جمهوری اسلامی نمی پذیرد و به واسطه همین همواره به نقض حقوق بشر از سوی گفتمان حقوق بشری غرب مواجه می شود را بر می شماریم، سپس در قالب زنجیره اثباتها گفتمان حقوق بشری جمهوری اسلامی ایران را تنظیم می کنیم. هدفی که این تحقیق دنبال می کند آشکار کردن گفتمان جمهوری اسلامی در زمینه حقوق بشر به منظور پاسخ به شبهات مبنی بر نقض حقوق بشر توسط ایران می باشد.
فرقه بابیه از انحرافات مهم اجتماعی در تاریخ ایران است که با فرهنگ و عقاید مردم ارتباط تنگاتنگی داشته. پیدایش و ظهور هر جنبش یا نهضت ملی یا مذهبی به عوامل اجتماعی و سیاسی عصر پیدایش آن بستگی دارد. در برهه ای از تاریخ معاصر ایران، در پی بسط اندیشه های مکتب شیخیه و متعاقب آن ادعای جوانی جویای نام، موسوم به سید علی محمد باب به شیوع فرقه بابیه و شروع منازعاتی در عرصه اجتماعی ـ مذهبی دوران قاجار انجامید. این پژوهش که با عنوان چگونگی تلاقی فکری مکتب شیخیه و فرقه بابیه انجام گرفته است، دلایل برتری پارادایم شیخی گری و زمینه های اجتماعی این گفتمان غالب را در آن مقطع تاریخی مورد بررسی قرار میدهد. فرضیه پژوهش عبارت است از ظهور پدیده بابیه ناشی از پارادایم غالب دوره ابتدایی قاجاریه و نفوذ گفتمان اخباری گری درحوزه علمیه نجف بود. این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه ای تهیه و تدوین گردیده است.
تحلیل گفتمان با کاوش فرایند کلام به بررسی زمینه های تولید سخن اعم از اندیشه های دینی، اجتماعی و سیاسی گوینده سخن و نحوه تولید آن و بازجست تعامل خواننده متن با کلام اطلاق می گردد. داستان مدح فرزدق (19 ـ 110 ق.) شاعر بلندپایه اموی از امام سجاد علیه السّلام معروف است که در آن هشام خلیفه اموی را با شعر و کلام خود در جمع، شرمنده کرده و حاکم قدرتمند زمان را از طریق کلام شکست داده است. او در این متن غیر از ستایش امام سجاد× با کاربرد خاصی از کلام، عقاید، اندیشه ها و باورهای مذهبی ـ سیاسی و مسایل روزگار خود را نیز بازنمایانده و با زبان به جنگ با ظالم روزگارخود شتافته و پیروز شده است. هدف این جستار بررسی انگاره های قصیده فرزدق و روشن شدن دلایل قدرت زبان او از طریق تحلیل گفتمان بر اساس نظریه وان دایک است و نشان داده می شود که توانش کلامی فرزدق در مواجهه او بر خصم و انتقال مفاهیم ایدئولوژیکی خود، از طریق نحوه خاص کاربرد واژگان و نحو و آرایه های ادبی خاص حاصل آمده است.
فقه سیاسی شیعه مانند هر دانش اسلامی دیگر مبتنی بر مبانی نظری خاصی است که توجیه کنندهء گزارهها و اعتباردهندهء استدلالها و مبین شیوههای استنباط و نظریهپردازی آن به شمار میآید.در مقالهء حاضر،با اعتقاد به ضرورت ارتقای معرفتشناختی فقه سیاسی از دانش احکام مربوط به زندگی سیاسی به دانش سیاسی اسلامی و به توضیح مبانی کلامی فقه سیاسی شیعه پرداخته شده است.نویسنده پس از ایضاح مفهومی کلام و فقه سیاسی و تبیین رابطهء ایندو،به تبیین«اصل ربوبیت الهی»،«اصل عصمت»و«اصل عدم تعارض عقل و وحی»بهعنوان مهمترین آموزههای کلامی شیعه و تأثیر آنها بر اثبات«حقانیت قرآن»،«حقانیت سنت و اجماع»و«حقانیت عقل»پرداخته است.او حجیت استدلالهای فقهی و نظریهپردازیهای فقیهانه در حوزهء سیاست را براساس منابع چهارگانه کتاب، سنت،اجماع و عقل توضیح میدهد.
انسان در جامعة بدوی زندگی طبیعی و در جامعة مدنی زندگی انسانی دارد. در نهجالبلاغه کسی اخلاق و سیاست را، بهمثابة بارزترین وجوه زندگی اجتماعی انسان، تحقق میبخشد که افزونبر «خود طبیعی» و انسانیاش زندگی تکاملی و بینش استعلایی داشته باشد. درعین حال، نهجالبلاغه بر استفاده از عقل کاربردی تأکید میورزد: «برای تو، از عقلی که داری، همینقدر کافی است که راههای گمراهی را از رستگاریات روشن بسازد» (نهجالبلاغه، 1389: حکمت 421/ 1131). آنچه در مکتب امام علی (ع) مفهوم سیاست را تعالی بخشیده و رابطة آن را با ارزشهای اخلاقی تضمین کرده است، خاستگاهی مشترک به نام «حق الهی» است که موضوعاتی مانند حکومت، رابطة متقابل زمامدار و مردم، مسائل حقوقی، و تکالیف ناشی از آن را به یک رشته میکشد و عنصر سیاست را چونان وجهی الهی بهتصویر میکشد و وظیفة انسان دانا و معتقد را مشخص میکند. این مقاله با محورقراردادن خطبة 216 نهجالبلاغه بهسامان رسیده و درپی آن است که، با تبیین برخی مفروضات اولیه، معنای حق الهی را بهصورت کلی معرفی کند و ارتباط اخلاق، ارزشها، دین، و سیاست را در حد امکان بررسی کند. بنابراین، در مواجهه با این پرسش اصلی، که چه رابطهای بین اخلاق و امر سیاسی در نهجالبلاغه برقرار است، میتوان این فرضیه را بررسی کرد: انشعاب مسائل حکومتی از ناحیة حق الهی، درعین حال که ضمانت راستین و خللناپذیری برای آمیختن ارزشهای اخلاقی با مقولة امر سیاسی پدید میآورد، حقوق و تکالیف انسانی را نیز واضح و مطلوب بیان میکند.