بعد از شهادت امام رضا (ع)، امامت رسماً وارد دورهای پُررنج و پُرفراز و نشیب میشود و دوران امامت امام جواد و امام هادی و امام عسکری (ع) رقم میخورد. در این دوره، دشواریها به اوج خود رسیده است؛ خرده گرفتن بر کمیِ سن آن امام همام و ظهور واقفیه و تشدید خفقان، از مظاهر این دشواریها است. امام جواد (ع)، در عین کمیِ سن، دارای همان ویژگیها و خصوصیاتی بود که سایر ائمه (ع) داشتند؛ لذا مأمون احساس خطر میکرد و از سوی دیگر، متهم بود که امام هشتم (ع) را به شهادت رسانده است، پس باید با امام جواد (ع) بهگونهای رفتار میکرد که هم ایشان را زیر نظر بگیرد و هم خود را از موضع اتهام خارج کند. بنابراین آن امام بزرگوار (ع) را با تعظیم و تکریم به بغداد دعوت کرد. امام (ع) از توطئه مأمون بهخوبی آگاه است، پس نگرانی خود را از این سفر اعلام و سفارشهایی خاص میکند. توطئه مأمون نسبت به ازدواج امام جواد (ع) با دخترش ام الفضل، اوج نیرنگ سیاسی او است؛ زیرا هم از قیامهای علویان جلوگیری و هم تظاهر به دوستی اهلبیت (ع) میکرد و هم امام جواد (ع) را با زندگی درباری مأنوس میکرد. بالاخره، امام جواد (ع) هم در راستای اهداف نیای بزرگوار خویش (ع)، تلاشهای مهمی را در حوزههای معرفتی و سیاسی و اجتماعی صورت داد که برای دستگاه خلافت تحملکردنی نبود؛ بنابراین با استفاده از یک توطئه حسابشده آن بزرگوار را توسط ام الفضل به شهادت رساندند. دهمین امام شیعه، امام هادی (ع)، پس از امام جواد (ع) به منصب امامت رسید. ظهور جنبشهای علویان و اقبال گسترده مردم نشان از محوریت امام (ع) و فضای اجتماعی و سیاسی متمایل به او داشت که متوکل عباسی آن را برنتابید و برای قطع ارتباط آن حضرت (ع) با مردم، بهخصوص یاوران او، امام (ع) را از مدینه به سامرا آورد و در معسکر جای داد و تضییقات سخت و گوناگونی را نسبت به آن بزرگوار (ع) اعمال کرد. امام (ع) هم علیرغم این دشواریها و تنگناها، مسیر نیاکان خود را، حتی در قالب تقیه، تا سر حد شهادت ادامه داد. دوره امامت امام حسن عسکری (ع) هم در تداوم این دوره، بهصورت کاملاً مشابه سپری شد.
برپایی حکومت علویان، مهمترین رویداد سیاسی بود که پس از ورود اسلام به ایران در طبرستان شکل گرفت. کاربست نظریة «کنش جمعی» از چارلز تیلی که به انقلابها و حرکتهای اجتماعی میپردازد، در ارائة خوانشی جدید از این جنبش تأثیرگذار است. در پژوهش حاضر، با استناد به منابع کتابخانهای و روش توصیفی - تحلیلی، جنبش علویان با رویکرد به آراء تیلی بررسی شده است. سؤال اصلی مقاله این است که کاربست نظریة یادشده، چه ابعادی از این جنبش را نمایان میکند؟ به نظر میرسد علویان از راهاندازی این جنبش، تحقق سه هدف را در نظر داشتند: 1. حفظ بقا؛ 2. رسیدن به قدرت سیاسی؛ 3. گسترش مبانی تشیع. بر این اساس، پس از رسیدن به قدرت، با عنایت به هویت دینی مشترک با مردم و حاکمان بومی، سازمانی با شاکلة نظامی و دینی ایجاد گردید. بسیج منافع توسط رهبران علوی به صورت تهاجمی و تدارکاتی بوده و ماهیتی اجبارآمیز و هنجاری داشته است. عنصر قدرت در این جنبش، دو سویة تقابلی (خلافت سنی/ حکومت شیعی) دارد. مهمترین فرصتهای پیشآمده برای رهبران جنبش، عبارت است از: ایجاد هویت دینی مشترک، بهرهجویی از توان نظامی حاکمان محلی و استفاده از ظرفیتهای توده. سامانیان و کینخواریان، مهمترین عوامل تهدید علویان بودند که سیاست سرکوب را پیش گرفتند. نوع کنش جمعی علویان، رقابتی و نوخواهی بوده و بر مبنای تقابل دوگانه خودی - بیگانه شکل گرفته است.
ائمه اطهار (ع)، حاملان اسرار الاهیاند که به دلیل اختلاف ظرفیت انسانها، به کتمانشان سفارش شدهاند. در متون روایی، توصیههایی درباره لزوم تقیه، کتمان و اشارتهایی در بهرهگیری از ایماء، اشاره و رمزگویی در باب مسائل دینی دیده میشود. در آموزههای ائمه ، تأکید بلیغ بر کاربرد این روشها در تعامل علمی و دینی با دیگران و نیز التزام به طبقهبندی حقایق، به وقت تبیین تعلیمات دینی وجود دارد. این نوشتار سخنان اهل بیت درباره این اصل را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که امامان شیعه برای حفظ و طبقهبندی اسرار و معارف دینی و در نتیجه برای محافظت از جامعه ایمانی، اصل کتمان سرّ را مطرح کردهاند. کتمان سرّ، اصلی راهبردی است که به منظور حفاظت از ایمان مخاطب و احتراز از آسیب به اعتقاد آنها در مقابل معارفی که ظرفیت درک آن را ندارند، تحقق یافته است؛ به گونهای که مراقبتنکردن از این اصل نتایج جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت.