علما، اندیشمندان و بزرگان امامی مذهبی از ابتدای امر غیبت تاکنون ، با روش های مختلف به رفع شبهات و تثبیت نظریه ی وجود و غیبت امام عصر(عج ) پرداخته اند. در این میان چهار اثر الغیبه نعمانی ، کمالالدین صدوق ، ارشاد مفید و الغیبه طوسی که در اولین سده ی پس از آغاز غیبت کبری ، به رشـته ی تحریـر درآمـده انـد، در تثبیت این نظریه نقش بسزایی داشته اند. در پژوهش حاضر چگونگی کوشش برای تبدیل نظریه ی وجود و غیبت امام زمان (عج )، به تصوری اجتمـاعی بـا تکیـه بـر منابع یاد شده و با اسـتفاده از رویکـرد نظریـه ی تحلیـل گفتمـان و اصـطلاحات تخصصی نظریه ی گفتمان لاکلا و موفه مورد بررسی قـرار گرفتـه اسـت . براسـاس بررسی انجام شده ، مولفان این آثار با جایگزین نمودن دال خالی غیبت بـه جـای دال مرکزی گفتمان تشیع امامی (ائمه ) و مفصل بندی وقته هایی حـول محـور ایـن دال ، پس از گذشت بیش از یک قرن به تدریج توانستند از نظریه ی وجود و غیبت دوازدهمین امام شیعیان امامی تصوری اجتماعی ایجاد کنند. در نتیجه به سهم خود در رفع بحران ایجاد شده در گفتمان تشیع امامی و باور امروز شـیعیان امـامی بـه غیبت دوازدهمین امام شان و شناخت آنان با شاخصه ی «منتظر» بودن ، تاثیرگـذار باشند.
غیبت امام دوازدهم علیهالسلام، بهویژه آغاز غییبت کبری که از سال 329 ق آغاز شد، آغاز دوران دشواری در جامعه شیعی به لحاظ اعتقادی بود که شیعیان، با بحران بزرگی مواجه شده و به حیرتی عجیب گرفتار شدند. نوشتار حاضر، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، پس از اشارهای کوتاه درباره غیبیت صغری و کبری و چگونگی آغاز غیبت کبری، به بررسی وضعیت اعتقادی شیعیان و حیرتی که آنان بدان گرفتار شدند پرداخته و علل آن را بررسی کرده و سپس، به نقش برجسته عالمان شیعه برای رفع این حیرت پرداخته است. بر اساس این تحقیق، در این دوران، سردرگمی گسترده و بحرانی فراگیر دامنگیر شیعیان بوده که شیعیان از بغداد تا اقصی نقاط خراسان، درگیر آن بوده و باعث پراکنده شدن شیعیان به فرقههای گوناگون شده بوده است. سه عامل طولانی شدن غیبت، اختناق و شدت تقیه، و شبههافکنی فرقههای دیگر بهویژه زیدیه و معتزله از مهمترین عوامل پیدایش این بحران بوده است. اما آنچه اهمیت بیشتری داشت، نقش عالمان شیعه در زدودن این بحران و حیرت، و روشنگری آنان در این جهت بود. آثار بسیاری در قرن چهارم و پنجم هجری از سوی بسیاری از بزرگان شیعه نگاشته شد که نشانه اهتمام آنان به رفع بحران از جامعه شیعه به حساب میآید.
پژوهش حاضر چگونگی و چرایی رفتار خلفای عباسی در مواجهه با شیعیان امامیه را میکاود و به این پرسش اساسی پاسخ میدهد که رفتار خلفا با شیعیان امامیه در مقطع تاریخی ۲۳۲-۳۲۹ ه.ق. چگونه بوده و رفتار آنها بر چه عوامل و دلایلی استوار بوده است. همچنین، به این پرسش پرداخته است که بازتاب این رفتار چه وضعیتی را برای شیعیان ایجاد کرده است. این پژوهش بر اساس شیوه تبیین تاریخی سامان پذیرفته و یافتههایش نشان میدهد که رفتار خلفای عباسی، از زمان متوکل تا پایان خلافت الراضی بالله، پیرو مشی ثابتی نبوده و آنها بنا بر عواملی همچون مشروعیتخواهی، اقتدارطلبی، و ضرورتهای سیاسی، رفتاری از سطح خشونتآمیز تا مسالمتآمیز در قبال شیعیان امامیه در پیش گرفتهاند. تبعات رفتار خصومتآمیز آنان نتایجی در نظام اجتماعی شیعیان مانند سرکوب، فشار اقتصادی، محدودیت فعالیتهای سیاسی و فرهنگی، برکناری از مناصب، بدرفتاری با بزرگان مذهبی، توهین به مقدسات و تخریب قبور ائمه شیعی داشته است. همچنین، پیامدهای رفتار مسالمتآمیز خلفا باعث ورود خاندانهای شیعی به مناصب دیوانی و حتی وزارت شد. آنها با احراز این مناصب، برای برداشتن ظلم از شیعیان، بهبود وضعیت اقتصادی و انجامدادن فعالیتهای فرهنگی در جهت حفاظت از تشیع در وضعیتی مطلوبتر گام برداشتند.
با رحلت رسول خدا، توجه به رویکرد صلحمحورِ آن حضرت به منظور حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان کمتر شد. اما با شروع خلافت امیرالمؤمنین و التزام عملی ایشان به قرآن و سنت پیامبر، توجه به این امر نیز رنگی تازه به خود گرفت. مروری بر عملکرد امام در دوران کوتاه خلافت ایشان و مطالعة موردی جنگ جمل، بر پایة کهنترین متون تاریخی، براین امر گواه است. بر این اساس، پرسش پژوهش حاضر آن است که چه مستندات تاریخیای از نحوة عملکرد امام علی در وقایع پیرامون جنگ جمل وجود دارند که با بهرهگیری از آنها بتوان بر توجه آن حضرت به حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان با رویکردی صلحمحور صحه گذارد؟ نتیجة این پژوهش توصیفی - تحلیلی، آن است که ایشان با محوریت جلوگیری از ایجاد افتراق در جامعه، ضمن شفافسازی اوضاع برای مردم و فرستادن نمایندگانی نزد فتنهانگیزان، با رویکردی صلحطلب کوشیدند تا از منتهی شدن فتنه به جنگ جلوگیری نمایند. همانطورکه پس از اتمام نبرد، با پرهیز از خشونت و رفتار دینمحور با بازماندگان، عدممماشات در امور جامعة اسلامی (انتخاب حکمران) و نوشتن نامه و تشریح وقایع برای مردم کوفه و مدینه، در حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان کوششی حداکثری داشتند.
سرآغاز خیزش حسنیان برای به دست آوردن قدرت به دوره ی اموی باز می گردد، که با واکنش های متفاوت ارکان قدرت غیر رسمی جامعه همراه بود و طیفی متنوع از حامیان را برای مقابله با قدرت حاکم، گرد هم آورد. اگر چه پژوهشگران، ابعاد مختلف قیام های حسنیان را مورد واکاوی قرار داده اند، اما در مقاله ی حاضر، با رویکردی تحلیلی، دلائل حمایت یا همراهی برخی اصحاب مذاهب اسلامی؛ زیدیه، معتزله، مرجئه با نخستین قیام های حسنیان؛ از نسل حسن مثنی، مورد توجه قرار گرفته است. بر اساس بررسی انجام شده، نزدیکی برخی آراء حسنیان همچون اعتقاد به افضلیت علمی و وراثتی محمد و برادرش ابراهیم بر سایر مدعیان رهبری، لزوم قیام علیه حاکم جائر و برداشت معنای نجات بخشی از لقب «مهدی»، ویژگی هایی است که بیشترین تاثیر را در حمایت یا همراهی اصحاب مذاهبی همچون معتزله و مرجئه با نخستین قیام های سادات حسنی داشته است. ضمن آن که اعتقاد گروهی از خاندان اهل بیت از سادات حسینی به لزوم مبارزه ی مثبت با حاکمیت جائر، منجر به همگرایی حداکثری آنها با حسنیان، حضور در قیام های آنان و شکل گیری نهایی فرقه ی زیدیه شده است.