اﺑﻮﻣﺤﻤﺪ ﺟﺎﺑﺮﺑﻦ ﻳﺰﻳﺪ ﺟﻌﻔﻲ ﻛﻮﻓﻲ« )ﻣﺘﻮﻓﻲ 821 ﻫ.ق(، از اﺻﺤﺎب ﻧﺎﻣـﺪار اﻣـﺎمﻣﺤﻤﺪﺑﺎﻗﺮ و اﻣﺎم ﺻﺎدقﻋﻠﻴﻬﻤﺎ اﻟﺴﻼم اﺳﺖ. او از ﺑﺰرگﺗﺮﻳﻦ ﻋﻠﻤﺎی ﺷﻴﻌﻪی اﻣﺎﻣﻴﻪ ﺑـﻮدو ﺑﻪ رﺟﻌﺖ اﻋﺘﻘﺎد داﺷﺖ. ﺑﻪدﻟﻴﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻪ ﺑﻄـﻮن آﻳـﺎت و اﺣﺎدﻳـﺚ، ﻛـﻪ درﺑﺮﺧـﻲ رواﻳـﺎت و اﻗـﻮال ﻣﻨﻘـﻮل از او ﻧﻴـﺰ ﺗـﺼﺮﻳﺢ ﺷـﺪه اﺳـﺖ، ﻏﺎﻟﻴـﺎن او را ازﭘﻴﺸﻜﺴﻮﺗﺎن ﺧﻮﻳﺶ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﺮدهاﻧﺪ. ﺳﻮءاﺳﺘﻔﺎدهی ﻏﺎﻟﻴﺎن از ﻧـﺎم و ﺷﺨـﺼﻴﺖ ویﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪه اﺳﺖ ﺑﺮﺧﻲ ﺟﺎﺑﺮ ﺟﻌﻔﻲ را ﺷﺒﻪﻏﺎﻟﻲ ﺑﺪاﻧﻨﺪ و او را از ﻏﺎﻟﻴﺎن ﻧﻴﻤﻪاﻓﺮاﻃﻲﻣﺤﺴﻮب ﻛﻨﻨﺪ. ﻋﺪهای ﻧﻴﺰ او را ﺑﻪﺻﺮاﺣﺖ ﻏﺎﻟﻲ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛـﺮدهاﻧـﺪ. ﺣـﺎل آﻧﻜـﻪ ﺑـﺎﺑﺮرﺳﻲ ﻋﻠﻞ ﺟﺮح وی ﻧﺰد ﺑﺮﺧﻲ رﺟﺎﻟﻴﺎن ﻣﺘﻘﺪم ﺷﻴﻌﻪ و ﺑﺎ اﺳﺘﻨﺎد ﺑﻪ رواﻳﺎت واردهدر ﻣﺪح وی و اﻗﻮال ﻓﺮﻗﻪﻧﮕﺎران ﻣﺘﻘﺪم ﺷﻴﻌﻪ در رد ﺗﻬﻤﺖ ﻏﻠﻮ از او، و ﻧﻴﺰ دﻗﺖ درﻧﻮع رواﻳﺎت وی و ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻣﻮر ﺑﺎﻃﻨﻲ در آﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﻣـﺴﺘﻌﺪ ﺳﻮءاﺳـﺘﻔﺎدهی ﻏـﻼت اﺳﺖ، ﻣﻲﺗﻮان ﺟﺎﺑﺮ ﺟﻌﻔﻲ را از اﺗﻬﺎم ﻏﻠﻮ ﻣﺒﺮا داﻧﺴﺖ.
در این نوشتار، در بازخوانی و نقد دیدگاههای کلبرگ و مدرسی دربارۀ پیدایش تشیع دوازدهامامی، بر پایۀ روش تاریخی ـ کلامی و با هدف مقایسۀ دیدگاهها و بیان کاستیها و اشتباهات کمترشناختهشدۀ این دو، موارد زیر دانسته شد: کلبرگ پیدایش تشیع دوازدهامامی را «انتقال از امامیه»، و مدرسی «تکامل تدریجی مکتب تشیع» خوانده است. هر دو، تاریخ آن را تقریبا همسان، نیمة قرن چهارم هجری دانسته و در اینباره به موارد انعکاس اندیشة «دوازده امام» در متون کهن استناد کرده و دچار اشتباهاتی بعضا فاحش شدهاند؛ چنانکه هر دو، ثبت عقاید اثناعشری را در برخی متون که کامل به ما نرسیدهاند، انکار نموده و از ثبت آن در برخی منابع غفلت کرده و دیدگاههایی ناهمگون و گاه متناقض داشتهاند. افزون بر این، کلبرگ به همپایگی واژة امامیه با اثناعشریه توجه نداشته و مدرسی نیز دچار «تردیدها» و «تعمیمها»ی ناروا، اشتباه در «شناسایی متن و نسخههای کهن یک روایت» و «بیدقتی در فهم اصطلاحات مهدویت» شده است.
ابنسعد بهعنوان یکی از صاحبان منابع کهن که گزارشهایش در آثار پسینی فراوان بازنگارش شدهاند، بر آن است که اعتماد به کوفیان سبب تصمیم امام حسین علیه السلام بر عدم بیعت با یزید و خروج بوده و حاکمیت اموی با امام سر ستیز نداشته است. چیدمان سلسلهای وی از گزارشهای منعکنندگان آن جناب از قیام نیز القاگر تعجیل حضرت است. بههدف واکاوی تاریخی این دیدگاه، استقرای دادههای دیرین نگاشتهها در وقایع نهضت امام حسین علیه السلام و تطبیقدهی آنها با گزارشهای ابنسعد، شیوهای است که در روش این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. یافتهها نشان میدهند که نمیتوان تصمیم امام بر عدم بیعت و خروج از مدینه را متکی به پشتوانۀ یاری کوفیان دانست؛ چنانکه تقصیر نداشتن حکمرانان اموی در این امر، ادعایی است که شواهد نقض فراوان دارد. همچنین نحوۀ اخبار ابنسعد در موضوع ممانعتکنندگان نیز با چالشهایی از جمله هیمنهسازی در ممانعت، انحصار نقل بدون تایید با دادههای دیگر منابع کهن و عدم تفکیک بازۀ زمانی گزارشها مواجه است.
از آنجا که جریان اسلامشناسی و یا به عبارت صحیحتر اسلام پژوهی(1) در غرب، شیعه و منابع شیعی را کمتر مورد توجه قرار داده است؛ در این گفتار مختصر تلاش میکنیم تا ضمن ارایه برخی گواهیها و نمونهها از این کمتوجهی حتیالمقدور به بررسی علل آن پرداخته، آنگاه مراحل گوناگون شیعه پژوهی در غرب از آغاز تا کنون و عوامل مؤثر بر این مراحل را بازگوییم. بدیهی است که بررسی آراء شیعه پژوهان غربی ضرورتا به منزله رد یا تأیید اولیه و شتابزده آنها نیست، بلکه مراد این است که با دانستن نگاه غربیها نسبت به اسلام و شیعه، بتوانیم به نوعی غربشناسی انتقادی(2) دست یابیم والا نه رد و تکذیب شیعه توسط غربیها باید ما را از درون تهی کند و نه تأیید بیجهت ایشان از اسلام به یک معنا امر مهمی است.
نوشتار حاضر، ترجمه فصلی از کتاب «مذهب شیعه» است که با وجود قدمت و مشتمل بودن بر مطالب نادرست، نقطه آغاز مطالعات مستند امامیه در غرب (برای انگلیسی زبانان) تلقی گردیده و هنوز هم مرجع بسیاری از محققان غربی علاقهمند به مباحث شیعی است. مؤلف در این گفتار، به بحث کیسانیه یا پیروان محمد بن حنفیه، وقایع عاشورا و مسائل پس از آن، جانشینی امام زین العابدینعلیه السلام پس از پدر گرامیشان و قیامهایی، چون قیام توابین، مختار و ابن زبیر پرداخته است. وی آنگاه به امامت حضرت سجادعلیه السلام توجه کرده و سپس برخی از مسائل خصوصی زندگانی امام را ذکر کرده است. مترجم در پی نوشتهای خود - به اندازه توان - بسیاری از دیدگاههای نادرست دونالدسن را اصلاح کرده است.