مسلمانان از سال ۹۲ تا ۸۹۸ ق/۷۱۱ تا ۱۴۹۲ م، در اندلس حضور داشتند و این منطقه بخشی از دنیای اسلام محسوب میشد. با بررسی جایگاه تشیع در اندلس، این مسئله برای ما آشکار میشود که در دوره حاکمیت مسلمانان در این سرزمین، تشیع نفوذ و گستردگی نداشت و اندلس وضعیت متفاوتی با مناطق شرقی خلافت داشت.عواملی چند موجب شد که در این منطقه از جهان اسلام، تشیع نتواند از کثرت جمعیت برخوردار شود. این عوامل را میتوان این گونه برشمرد: فعال نبودن اصحاب و راویان روایات ائمه(ع) در آنجا؛ حضور نداشتن گسترده قبایل و خاندانهای شیعی؛ حاکمیت امویان که مخالف هرگونه اندیشه و تفکر با بنمایههای شیعی بودند؛ حاکمیت مذهب اوزاعی و بعد از آن مالکی که مخالف تفکر و اندیشههای شیعی بودند. این مقاله در پی بررسی این عوامل است.
شیعه در جهان امروز، مکتبی است با اندیشههای خاص در حوزه امامت که عصمت، از شاخصترین اندیشههای آن به شمار میآید. در دوران معاصر، برخی خاورشناسان و محققان جهان اسلام، اندیشة عصمت امام را محصول سدههای دوم و سوم دانستهاند که عالمان و تئوریپردازان شیعه پیشنهاد کرده و جامعه شیعه در قرون بعدی پذیرفتهاند. سوالی که مطرح است اینکه آیا اندیشة عصمت امام، نظریهای تکاملی در طول حیات شیعه است؟ در این صورت این تفکر، یک اندیشة رسمی اسلامی به شمار نمیآید و باید آن را جعلی دانست؛ و یا اینکه اعتقاد یادشده، آموزهای اسلامی است که در صدر اسلام رواج داشته و مسلمانان نخستین نیز به آن پایبند بودهاند؟ در این رساله، به گفتار و رفتار اصحاب و تابعین در کتب فریقین مراجعه شده تا با تحلیل نصوص و گزارشهای مندرج در آنها، و تکیه بر نقلیات روایی و تاریخی، موضوعی کلامی در حوزة اندیشة تشیع به ثمر بنشیند. قراین و نشانههایی که در نوشتار پیش رو به آنها استناد میشود، موید اصالت این تفکر به عنوان اندیشهای اسلامی است که از نخستین روزهای ظهور اسلام رواج یافته و مسلمانان نیز با آن آشنایی داشتهاند.
دو شهر قم و نیشابور ازجمله حوزه های مهمی بودند که از نیمه دوم قرن دوم به بعد و پس از افول حوزه کوفه، جمع کثیری از محدثان و اصحاب شیعی را در خود جای دادند. این دو مرکز در ترکیب اجتماعی صحابه ساکن آن ها، جهت گیری های عقل گرایی حدیث گرایی و ارتباط و تعامل با دیگر فرق اسلامی تفاوت های بسیاری داشتند؛ اما در باب مسائل مربوط به امامت، جریان های مشابهی در هر دو شهر وجود داشت. این دو شهر باوجود تمام تفاوت ها و اختلاف های بنیادینی که داشتند، درنهایت در باب امامت به نتایج مشابهی رسیدند و در هر دوی آن ها سه دیدگاه فکری حضور داشت: دیدگاه معروف به جریان اکثریت که روسای علمی شهر از آن حمایت می کردند، دیدگاه های پیروان هشام بن حکم و دیدگاه های پیروان مفضل بن عمر. این مقاله برآن است تا با بررسی تطورات تاریخ فکری امامت در قم و نیشابور، ضمن مقایسه آن ها با یکدیگر، جریان های حاضر در آن دو را در دوره حضور ائمه(ع) تا سال 260ق/874م بررسی کند.
حکومت صفویه (907ـ 1135ق)، ویژگیهایی دارد که آن را نسبت به ادوار پیشین تاریخ ایران متمایز میسازد. از جمله وجوه تمایزش، بُعد مذهبی است. اجرای آیین عزاداری عاشورا در دولت صفویان، از دغدغههای دیرینه و از عناصر اساسی هویتبخش و تمدنساز در فرهنگ شیعه است؛ چندانکه صفویان، ساخت اجتماعی ایران را با تأکید بر هویت مذهبی و ملی جدیدی تعریف کردند. این پژوهش، درصدد است با روش توصیفی ـ تحلیلی، ضمن توجه به ضرورت کاربرد رویکردهای جامعهشناختی در تحلیل پدیدههای تاریخی، نقش آیین عزاداری عاشورا در فرایند تمدنی دولت شیعی صفویه را در چشمانداز حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه بهعنوان زیربنایی برای دورههای بعد (قاجار و ...) بررسی و تحلیل نماید. مبتنی بر این رویکرد، پرسش اصلی پژوهش پیشرو این است که آیین عزاداری عاشورا در عصر صفویه از چه ویژگیهایی برخوردار بوده و آیا توانسته خود را به عنوان یک کانون پیشرو و تمدنزا معرفی کند؟ نتیجه بررسیها، نشان میدهد دولت صفویه با بهرهمندی از عناصری چون: رسمی کردن مذهب تشیع، استقلال و آزادی سیاسی حکومت، نفوذ اجتماعی روحانیان و گسترش آیین و شعایر شیعی و رسوخ آیینهای مذهبی در فرهنگ عمومی، به تدریج از کارکرد آیین عزاداری عاشورا در تمدنسازی، ایجاد انسجام و یکپارچگی در ایران آن زمان استفاده کرد.