بدون تردید مرجعیت علمی، یعنی تبیین و تفسیر آیات مبهم و متشابه و بیان معارف و احکامی که به روشنی و صراحت در قرآن کریم نیامده، مانع برداشت نادرست و نزاع علمی در میان مسلمانان است. این امر از شئون و وظایف پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله است که پس از ایشان به اهل بیت علیهم السّلام واگذار شد. یکی از ادله مهم این مسئله که در منابع روایی اهل سنت نیز به آن پرداخت شده، روایات نبوی مورد پذیرش اهل سنت است. ایشان معتقدند اگر چیزی با سنّت نبوی که در راس آن سخنان رسول خداست اثبات شده باشد، حجت و معتبر است. احادیثی مانند ثقلین، مدینه العلم و سفینه نوح از جمله روایات بیان کننده مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السّلام است که در این نوشتار با روش تحقیق تحلیلی- توصیفی و با مراجعه به منابع کتابخانه¬ای، چگونگی دلالت آنها بر مرجعیت علمی عترت پیامبرصلی الله علیه و اله با تکیه بر منابع مکتوب اهل سنّت بررسی شده است. در این جستار این نتیجه به دست آمده است که پاره¬ای از این احادیث تنها در مورد حضرت علی علیه السّلام وارد شده است، اما از آنجا که علم آن حضرت بعد از ایشان به دیگر امامان منتقل شده است، این شان شامل دیگر معصومین علیهم السّلام نیز خواهد شد.
معرفى اجمالى مجالس در مناظرات ترجمه فارسى كتاب الفصول المختارة من العيون و المحاسن اثر شيخ مفيد است، پيرامون مناظرات شيخ مفيد درباره مباحث امامت، كه توسط آقا جمال خوانسارى ترجمه گشته است. گزارش محتوا سده چهارم تاريخ اسلام، سدهاى پر جوش و خروش بود، پر جوش و خروش در سياست، و پر جوش و خروش در علم. سيصد سال از ظهور اسلام مىگذشت. فلسفه يونان ترجمه شده بود. كتابهايى ديگر نيز در حوزه علوم مسلمين پا گذاشته بود. پيروان سياستهاى گوناگون، سرتاسر ممالك اسلام را ميدان تكاپوى خويش قرار داده بودند. در حديث و تفسير كتابهايى تأليف شده بود. محدّثان و مفسران آراء خود را اظهار كرده بودند. كتابهايى در تاريخ اسلام، و تاريخ خلافت اسلامى، گردآورى شده بود، كه پيشينه اسلام را، اگر چه با نقص و جانبدارى، پيش چشمها مىگذاشت. عقايدشناسان و متكلّمان به مكتبهاى خود شكل داده بودند. پايههاى مذاهب فقهى ريخته شده بود، و مردم در پيروى از فقيهان دستهبندى شده بودند. شهر بغداد در آن روزگار، به عنوان مهمترين مركز علمى و سياسى جهان اسلام به شمار مىرفت و از ويژگىهاى خاصى برخوردار بود. آل بويه و حمدانيان كه شيعه مذهب بودند، قدرت يافته و از دانشمندان شيعه حمايت مىكردند يا حداقل از آن آزار و اذيتها كه قبلا به شيعيان مىرسيد، جلوگيرى مىكردند و اين فرصت خوبى بود تا دانشمندان شيعه از حقانيّت مذهب اماميّه دفاع نمايند. شيخ مفيد اين مسئوليّت بزرگ را در بغداد به عهده داشت و شاگردان برجستهاى از قبيل شريف رضى، سيّد مرتضى، شيخ طوسى، ابوالعباس نجاشى، قاضى ابوالفتح كراچى و... را تربيت نمود كه هر كدام در دفاع از مبانى شيعه تلاشهاى چشمگيرى انجام دادند و از طرف ديگر شيخ مفيد با بزرگان فرقه معتزله و اشاعره و مذاهب گوناگون اهل سنت و حتى فرقههاى شيعه از قبيل زيديه و اسماعيليه به بحث و مناظره حضورى و شفاهى مىپرداخت، كه نمونههاى آن را در كتاب ارزنده« الفصول المختاره» مىبينيم. استاد محمدرضا حكيمى مىفرمايد:« الفصول المختاره كتابى است پر مطلب و مفيد، بويژه از اين نظر، كه در آن، مناظرههاى بسيارى آورده شده است. و ديدن اين مناظرهها، قدرت استدلال و شيوه« بحث مفيد» را به نگهبانان حقايق اعتقادى، بخصوص طلاب جوان، مىآموزد...». آقا جمال خوانسارى نيز در مقدمه ترجمهاش مىفرمايد:« مشتمل بر بسى از فوائد و معانى دقيقه و مناظرات لطيفه است و الحقّ هر بابى از آن بوستانى است پرگل و ريحان و روضهاى است، مزيّن به لاله نعمان و هر مجلسى از آن به زينت مملوّ از نكتههاى غريب تمام قدسى وطن و فكرهاى نازك جمله گل پيرهن...». ارزش ديگر اين كتاب اين است كه اين گفتگوها، اختلاف نظر شيعه با معتزله را نشان مىدهد و برداشت غلط آدام متز- شرقشناس سوئيسى- را باطل مىكند، چرا كه او شيعه را وارث و ثمره معتزله مىداند! چنان كه مىنويسد:« از نظر عقايد و روش كلامى، شيعه وارث معتزله است و كم اعتنايى معتزليان به نقليّات از جمله مواردى بود كه با مقاصد شيعه مىساخت. شيعه در قرن چهارم مكتب كلامى خاص نداشت و مثلا عضدالدوله كه از فرمانروايان متمايل به تشيّع بود، طبق مذهب معتزله عمل مىنمود، از فرمانروايان قرن چهارم تنها فاطميان شيعه بودند كه به تصريح« مقدسى» در بيشتر مبادى با معتزله توافق داشتند...». نام كامل كتاب« الفصول المختاره من العيون و المحاسن» است و همان طور كه از ديباچه كتاب به دست مىآيد، اين كتاب برگزيدهاى از مطالب دو كتاب شيخ مفيد؛ يعنى كتاب« المجالس المحفوظه فى فنون الكلام» و كتاب« العيون و المحاسن» مىباشد. البته از اين دو كتاب اطلاعى در دست نيست جز اينكه خود شيخ مفيد در كتاب« الافصاح فى الامامه» بحثى در باره آيه نزول سكينه( آيه 26، سوره فتح) مىكند و تفصيل آن را به كتاب« العيون و المحاسن» خود ارجاع مىدهد.