جریــان بنی الحســن یکی از شــاخه های مهــم زیدیه در میانة قرن دوم هجری اســت که تاثیــرات زیــادی در جامعة شــیعه داشــته و عمدتا جریــان تقابل با نظام اموی و ســپس عباســی را رهبــری میکردنــد. از آنجاکــه بنــی الحســن هیــچ گاه نتوانســتند حمایــت ائمه ؟ را دربارٔه اقدامات خود جلب کنند، نوعی تقابل و انکار را نسبت به ایشان در پیش گرفتند. علم ائمه ؟ به امور آینده که از طریق پیامبر اکرم ؟ به ایشــان رســیده بــود و دانش اختصاصی ایشــان در امر دین کــه از طریق امیرالمومنین ؟ و امامان پس از او در اختیار داشتند، مشروعیت بنی الحسن را با چالش جدی روبرو میکرد؛ ازاین رو سیاست انکار آموزٔه علم الهی ائمه ؟ به روشی پایدار و انحرافی عمیق در زیدیه و در قــرن دوم تبدیل شــد. این مقاله گزارشــی از ایــن جریان را در بازٔه زمانــی پرالتهاب نیمة اول قرن دوم ، عرضه میکند.
یکی از منابع مهمّ پژوهشی در حوزهٔ تمدنی جهان اسلام، نسخ خطی است و بخشی از این مواریث کهن، طبعاً متعلّق به طیفِ جامعهٔ شیعی است. وجود عناصرِ مشترک قوی اعتقادی و مشابهتها و تأثیراتِ رفتاری بکتاشیان از آموزههای مکتب اهلبیت:، با شکلی صوفیانه، حاکی از آن است که آنان، بیتردید، بخشی از جامعهٔ شیعی دورمانده از اصل خویشاند. بررسی مقدّماتی گونهشناختی متون کهنِ بکتاشیان، نشان میدهد بیشترینِ آثار بکتاشیه به زبان ترکی عثمانی و در موضوع کلّی تصوّف، شامل بیان آیینها و آدابِ جمعخانهها، همراه شرح احوال و نقل سخنان رهبرانِ بکتاشیه، افسانههای عجیب تأویلی دربارهٔ رهبران بکتاشیه، بهویژه حاجی بکتاش ولی، همچنین نگاه نیمهلاهوتی به حضرت علی 7 همراه تأثیرپذیریهای بیشتر از آموزههای امام صادق 7، در کنار ردّپایی از عناصر اندیشههای غالیانه و تأویلی شیعی، بهویژه در مسئلهٔ تولّا و تبرّا از غاصبان حقوق اهلبیت: است. تحریر این نوشتار، به روش توصیفی و کتابخانهای، بیشتر بر پایهٔ نسخههای خطی بکتاشیه موجود در کتابخانههای ترکیه بوده است
طی سه دهه اخیر، در میان ملتهای منطقه به ویژه شیعیان عرب خاورمیانه، شاهد تقویت خودآگاهی و ظهور جنبشهای سیاسی ـ اجتماعی، با پیامدهای شگرف داخلی و خارجی بودهایم که خیزش شیعیان یمن در قالب جنبش الحوثی در ابتدای قرن کنونی یکی از آنها به شمار میرود. در طول دو دهه گذشته، هم حکومت یمن و هم حکومت آلسعود، از تمامی ابزارها و شیوهها از جمله توسل به حمله نظامی، برای ریشهکنی و نابودی مبارزان زیدی استفاده کردهاند، اما نهتنها به این هدف دست نیافتهاند، بلکه این جنبش با اتخاذ تدابیر و تاکتیکهای مناسب، بر رشد و بالندگی خود افزوده، به طوریکه هماینک به بازیگری اصلی و تأثیرگذار در صحنه داخلی یمن و بازیگری نوپا و نوظهور در صحنه منطقهای بدل گردیده است. سؤال اصلی این نوشتار آن است که علل خیزش شیعیان یمن و ظهور جنبش الحوثی چیست؟ با استفاده از نظریه جنبشهای ادواری هرایر دکمجیان، میتوان علل ششگانه این خیزش را به خوبی توصیف و تبیین کرد.
نافرجامی «قیام توابین» و «قیام مختار» و افزایش انحرافها و ظلم و جور بنیامیه سبب شد زید بن علی در سال 122ق. بهپاخیزد. هرچند این قیام نیز نافرجام و زودگذر بود، زمینهساز شکلگیری فرقه زیدیه و قیام دیگر زیدیان، مانند یحیی بن زید و نفس زکیّه و سایر شیعیان شد. این قیامها در بیشتر موارد، نافرجام و گذرا بودند؛ هرچند در برخی موارد به تشکیل حکومت نیز انجامید، مانند علویان طبرستان، زیدیه یمن و ادریسیان مغرب. زیدیه در بحث امامت و مهدویت، مانند مهدویت نوعی، عقایدی متفاوت از شیعه امامیه دارد. «مهدویت نوعی» از عقایدی است که عمدتاً با آموزههای مشهور اهل سنت سازگار است؛ اما شواهد متعددی گویای مطرح بودن این عقیده در فرقه زیدیه است که خود انشعابی است از شیعه میباشد. در این نوشتار سعیشدهاست جایگاه امامت و مهدویت و مراد از مهدویت شخصیّه و نوعیّه در قیام زید تبیین گردد.