این مقاله در صدد نقد نظریه بوکلی درباره روایات دیدارهای امام صادق(ع) با منصور عباسی است. آقای بوکلی، نویسنده مقاله « ریخت شناسی و مفاد بعضی از روایات شیعه امامی » ، بخشی از روایات مربوط به مواجهه امام صادق(ع) و منصور عباسی را که غالبا مربوط به احضار امام به دربار منصور است مورد بررسی قرار داده است. بررسی او تنها مبتنی بر ساختار روایات است. نویسنده تلاش کرده است با این روش به منشا جعل این روایات دست یابد و دیدگاه شیعه امامی درباره ارتباط بین مذهب و قدرت سیاسی را نشان دهد. در مقاله پیش رو ضمن بررسی این روایات، روش آقای بوکلی و دستاوردهای او بررسی شده و نشان داده شده است که روش مبتنی بر ساختار تنها، فاقد کارآیی لازم است و به ویژه برای دستیابی به منشأ جعل یک روایت، شناخت راویان آن ضروری است. در این میان از پدیدههایی چون «تقطیع» و «نقل به معنا» در حدیث، در بررسی ساختار این روایات نباید غفلت نمود. از نظر مفهومی، این گروه از روایات به تنهایی برای بیان دیدگاه سیاسی شیعه کافی نیست.
کتاب بستان الناظرین فی معرفه ائمه الهادین اثر محمد یوسف بیکا که در سال 1119 - 1120 نوشته شده، شرح چهل حدیثی است که نویسنده ضمن آن سعی کرده است به مسائل مختلفی که به تشیع و اعتقادات صحیح او مربوط می شود، بپردازد. در واقع، می توان آن را اثری در معرفی شیعه و ویژگی های آن دانست. نویسنده در نوشتار پیش رو، با ارائه گزارشی از کتاب، محتوای آن را در بوته بررسی قرار داده است.
دوره امامان متاخر(ع) از سال 183ق با شهادت امام کاظم(ع) شروع شده و در سال 260ق با شهادت امام حسن عسگری(ع) خاتمه می یابد. گروه های مختلفی که ائمه متاخر(ع) با آن ها روبرو بودند، به سه دسته ملحدان، اهل کتاب و مذاهب اسلامی قابل تقسیم بندی اند که شیوه های برخورد این بزرگواران با این گروه ها می تواند برای مرمشق و آموزنده باشد. ازبررسی سیره و تاریخ زندگی امامان متاخر(ع) برمی آید که آن ها برخوردهای زیادی با افکار و باورهای نادرست و منحرف داشتند و شرایط سخت و اختناق شدید باعث نشده که از تبیین درست راه مستقیم دست بردارند، شیوه های علمی که ائمه متاخر(ع) از آن ها استفاده کردند، عباتنداز: تبیین عقلی آموزه مورد شبهه، رفع کج فهمی ها با تبیین صحیح آموزه های اعتقادی، استفاده از مقبولات خصم، بیان پیامدهای اعتقادی، شناسایی و نقد ریشه باور انحرافی، ذکر احتمالات و انتخاب احتمال درست، استفاده از حصر عقلی، بیان تعارض آموزه انحرافی با قرآن، ارائه معیار صحت و سقم حدیث، پاسخ به شبهه با طرح احتمالی و افشای زهدنمایی منحرفان.
يكى از مباحث درخور مطالعه در ساحت تاريخ كلام اماميه، شيوه مواجهه و تعامل متكلّمان امامى با فلسفه و آموزههاى فلسفى در دورههاى گوناگون است. بر پايه مطالعه حاضر، در سده ششم هجرى، مواجهه اماميان با فلسفه، بر دو گونه رويارويى مثبت، و رويارويى منفى و انتقادى، صورتْ بسته است. در بخش مواجهه مثبت، گونههايى چون: به كارگيرى مبانى و آموزههاى فلسفى در اثبات مسائل كلامى، پذيرش برخى آموزههاى فلسفىِ مغاير آموزههاى كلامى، تاريخنگارى فلسفى، نقل سخنان فيلسوفان در متون اخلاقى، مناقب نگاشتهها و تفاسير قرآن كريم، قابل شناسايىاند. مواجهه منفى با فلسفه و آموزههاى فلسفى نيز در سه شكل نقد عمومى، ردّيهنگارى و نقد مبانى و آموزههاى فلسفى، صورت بسته است. مهمترين مسائل اختلافى و مورد نقد متكلّمان امامى نيز عبارتاند از: نحوه فاعليت خدا، ديرينگى جهان، فلسفه آفرينش، حقيقت انسان، معاد، قول به طبايع، معجزه و راه شناخت پيامبران. در كتاب نقض، مواجهه مثبت با فلسفه، نمودى ندارد و رويكرد نويسنده به فلسفه و آموزههاى فلسفى، سراسر منفى و انتقادى است.