ملا محمد کاظم خراسانی يکی از نامدارترین فقهای قرن معاصر است و شيوه فقاهت صناعت محور را در مکتب نجف رهبری کرده است. او که به کمک شاگردان بر جسته اش نظريه پرداز نظام مشروطيت در ايران است، در گيرودار تشکيل اين نظام به صدور بیانه ها و نامه هایی دست یازيده که به دليل شخصيت و موقعيت ايشان همه را باید "فتوا" تلقی کرد و از نظر مبانی ، مستندات و توجیه فقهی مورد بازخوانی و بررسی قرار داد، و اصولا از هر فقهی انتظار همين است، که اظهارات رسمی و علنی وی مستند به مبانی فقهی او باشد. بازخوانی فتاوای ايشان موجب تقويت اين نظر است که اجتهاد شيعی می تواند بر محور اصول عقلانی عدالت و کرامت بشری انجام شود، به آن معنی که برای به دست آوردن احکام شرعی، اصول مزبور در طول ساير دلايل قرارگيرند نه در عرض. در اين مقاله سعی شده که با ارائه نمونه هایی از فناوای صادره در آن دوران توسط ايشان اين مدعا به اثبات برسد
آراء رو به گسترش جریانهای فکری رقیب و معاصر با شیخ مفید(م.۴۱۳) درخصوص افضلیت امام، بخشی از دلایل نگارش کتاب الارشاد توسط این متکلم برجسته امامی میباشد. در این زمان برخی از گفتمانها با وجود باور به تفضیل علی(ع)، با صدور جواز امامت مفضول، بر مشروعیت خلافت متقدمین تاکید داشتند. برخی دیگر نیز علیرغم همسویی با امامیه در لزوم افضلیت امام- از مباحث امامت عامه- با باور به انطباق فضیلت خلفا بر ترتیب تاریخی خلافت آنان، بر عدم تفضیل و تقدیم حضرت علی(ع) رأی میدادند. در چنین فضایی مفید کتاب الارشاد را با تکیه بر آراء کلامی خویش در مسأله امامت همچون اثبات لزوم افضلیت امام و تفضیل علی(ع)، بهرهگیری از استنادات تاریخی و گاه آراء گفتمانهای رقیب، به رشته تحریر درآورد تا به حفظ هویت گفتمان امامی بپردازد. از اینرو شناسایی شاخصههای متکی بر مؤلفه افضلیت امام که شیخ در الارشاد در جهت اثبات تفضیل و تقدیم علی(ع) و طرد مشروعیت خلافت متقدمین از آنها بهره بردهاست، دغدغه اصلی این پژوهش را شکل میدهد. نتیجه این پژوهش توصیفی-تحلیلی نشان میدهد که شیخ با به کارگیری شاخصههایی چون برجستهسازی جایگاه و اعمال امام، طرد جایگاه و اعمال متقدمین به ویژه شیخین و طرد عملکرد صحابه در انتخاب افضل یا اصلح به این مهم پرداختهاست.
برخی از شیعه شناسان غربی اصل اعتقادی عدل در شیعه امامیه را برگرفته از کلام معتزلی می دانند درحالی که این اصل اعتقادی از آموزه های نظری و عملی امام علی علیه السّلام نشأت گرفته است.عدل از نظر امامیه دارای شأنی وجودشناسانه است که از صفت عدل الهی آغازشده،در کیهانشناسی جریان یافته،و نهایتا از طریق انسان کامل که دارای شأن خلیفه اللهی است در کلیه شئون اجتماع بشری جریان می یابد بنابراین حتی اصل امامت مبتنی بر اصل اعتقادی عدل است. براین اساس اصل معرفت شناسانة معقولیت نیک بودن عدل و قباحت ظلم که امری معرفت شناسانه است در آموزه های علوی ناشی از عدل محوری وجودشناسانه اسلام می باشد.همچنین تأکید شیعه امامیه برغلبه تاریخی حق برباطل، معلول عدالت محوری وجود شناسانه و معرفت شناسانه امامان است در این صورت بندی مفهومی، اصل امامت مبتنی بر اصل عدل است به بالعکس. درحالیکه نظریه عدالت در کلام معتزلی فقط دارای شأنی معرفت شناسانه است؛نگارنده در این مقاله با تمرکز برآموزه های پیشوای اوّل شیعیان علی علیه السّلام به ریشه یابی اصل اعتقادی عدل می پردازد و پایگاه اصل عقل بنیان عدل را در تعالیم علمی و عملی ایشان می یابد و به این ترتیب ادعای خاورشناسانی که متکلمان معتزله را مبنای اصل عدل در اعتقادات امامیه می دانند مردود اعلام می کند.
تحول مکتب فقهی نجف در آغاز قرن معاصر توسط دو ستاره درخشان انجام گرفت، کربلا محمدکاظم خراسانی، و سید محمدکاظم طباطبایی يزدی. ولی ميان روش اجتهادی آن دو بزرگوار تفاوت شگرف وجود داشته که در فناوری و شاید سلوک عملی و سياسی آن دو نيز تاثیر گذارده است. ما در مقالات پيشين از فقه ملامحمد کاظم خراسانی تا حدی که متناسب با اهداف اين نگارش بود اجمالا گزارش داديم. اينک به بیان گزارش فقه سید طباطبایی یزدی می پردازيم. نظر به اينکه روش فقاهت ايشان ويژگی های مخصوص و ممتازی دارد و باید با روش های قبل مقايسه گردد، مناسب است که به منظور آشنایی دانشجویان گرامی قبل از هر چيز به نحو مختصر به سیر تکاملی فقه در ادوار فقه پرداخته شود.
علم اصول فقه را اگر فلسفه حقوق اسلامی بنامیم-چنانکه نامیدهاند-گزاف نگفتهایم. این دانش در روش اجتهادی صناعت محرو مکتب نجف طی قرن معاصر جان تازهای به خود گرفته است.یکی از این مباحث تقسیم احکام شرعی به تکلیفی و وضعی و سپس تحلیل و بررسی نحوه تشریع دسته دوم است. شیخ انصاری در این بحث سعی دارد که از نظریه قدمای امامیه دفاع کند و نقادان نوپرداز را 9اسخ دهد.اما خراسانی با تحلیل نسبتا تفصیلی نظر استادش شیخ انصاری را مورد انتقاد قرار داده و به نظر خودش طرحی نو درانداخته است.آگاهی دانشوران دانش حقوق نسبت به این بحث ضمن آنکه موجب آشنائی به سوابق فلسفه حقوق در اندیشه اسلامی است،بی تردید در تحلیلهای عقلی حوقق تأثیر بسزائی خواهد داشت.